الف- وجود تعامل بین معلم و فراگیران.

ب- فعالیت بر اساس اهداف معین و از پیش تعیین­شده.

ج- طراحی منظم با توجه با موقعیت و امکانات.

د- ایجاد فرصت و تسهیل یادگیری (دورنیه[۴۲]،۲۰۰۶).

تدریس در دیدگاه­ های مختلف ماهیت و معنای مختلفی دارد. بعضی آن­را “بیان مستقیم حقایق علمی از طرف معلم به فراگیران می­دانند، “گروهی دیگر آن را “هم­ورزی یا تعامل بین معلم و فراگیر و محتوا در کلاس درس “تعریف کرده ­اند. عده­ای از متخصصان تعلیم و تربیت ” فراهم آوردن موقعیت و اوضاع و احوالی که یادگیری را برای فراگیر آسان کند ” تدریس نامیده­اند. اسمیت به پنچ نوع تدریس معتقد است که عبارتند از :” توصیفی” –” موفقیتی” –” ارادی” – “هنجاری” و” علمی” . به­نظر اسمیت تعریف” توصیفی ” تدریس عبارت از بیان مستقیم و صریح دانش و مهارت از معلم به فراگیر است (زریهون[۴۳] و دیگران، ۲۰۰۴).

در تعریف “موفقیت “دو مفهوم تدریس ویادگیری نقشی تعیین­کننده و انفکاک ناپذیر دارند ‌به این معنی که عمل تدریس صورت نخواهد گرفت مگر اینکه یادگیری اتفاق افتاده باشد. تدریس در مفهوم” ارادی” عملی است هدف­مدار که اهمیت کارکرد آن در رخدادهای آموزشی بستگی به موقعیت و باور معلمان دارد به عبارت دیگر تدریس نه تنها نظام فکری معلمان، بلکه عملکرد آنهارا، که به وسیله هدف­های از پیش تعیین­شده هدایت می­ شود، مشخص می­سازد. تعریف تدریس از منظر “هنجاری” معطوف به فعالیت­هایی است که بر پایه اصول اخلاقی، شواهد و استدلال بنا شده باشد. در چنین برداشتی از تدریس همواره دو سوال اساسی وجود دارد :

۱- چه چیز باید آموخته شود ۲- چگونه باید آموخته شود (تریگل و پراسر[۴۴]، ۲۰۰۴).

تدریس از منظر “علمی” فعالیتی است صریح و دقیق که ریشه در تجارب گذشته معلمان و متخصصان تربیتی دارد. ‌بر اساس چنین رویکردی تعریف تدریس باید عاری از هر گونه ابهام و عدم دقت باشد، و با جملات و عباراتی بیان شود که ضمن ریشه داشتن در عرف و فرهنگ عمومی، دلالت بر رفتارهای صریح و بدون ابهام داشته باشد و آثارش نیز از طریق تجربه تأیید شود. تحلیل، سازمان­دهی و کلیت­ بخشی اساسی شکل­ گیری همه نظریه­ های علمی در طول تاریخ معارف بشری بوده است. نظریه­پردازان منشا همه نظریه ­ها را سه معرفت اساسی یعنی علوم انسانی، علوم طبیعی و علوم اجتماعی دانسته ­اند. تعلیم و تربیت نیز به­عنوان یک دانش کاربردی به رغم هویت مستقل، وابسته به علومی چون علوم طبیعی، فیزیولوژی، فلسفه، روانشناسی و جامعه شناسی است. نظریه­ های تدریس نیز به­عنوان زیر مجموعه ­ای از نظریه­ های تعلیم و تربیت متاثر از نظام­های معرفتی ذکر شده است (مور و کول[۴۵]، ۲۰۰۵).

داشتن تدریس مطلوب از ­سوی مربیان از عوامل متعددی پیروی می­ کند که مهمترین آن داشتن محیط مناسب آموزشی ‌می‌باشد. نظام­های­ آموزشی کشورها موظفند به­منظور بهبود فرایند تدریس مربیان فضایی مناسب را فراهم نمایند. این بدین منظور است که نظام­های آموزشی خود می ­تواند بر تمامی اجزا درونیش تاثیر گذار باشد (تامسون[۴۶] و دیگران، ۲۰۱۲).

ساخت نظام آموزشی هر جامعه اعم از نگرش ها، باورها، برنامه­ ها و آیین­ها می ­تواند روش تدریس معلم را تحت تأثیر قرار دهد. برنامه­ ها و ساخت نظام آموزشی باید متکی بر رشد همه جانبه­ی شاگرد باشد و دارای ویژگی­هایی از این قبیل هستند: ۱ـ هدف آموزش و پرورش رفع نیازهای آنی و آتی شاگردان و جامعه است ۲ـ برنامه برحسب مقتضیات منطقه و نوع مدرسه و توانایی شاگردان تنظیم می­ شود. ۳ـ محتوای برنامه بر فعالیت­های فردی و گروهی شاگردان بستگی دارد و معلم همواره نقش راهنما را بر عهده دارد ۴ـ یادگیری مواد درسی پیوسته و همراه با حل مسأله است ۵ـ معلمان در اجرای برنامه و انتخاب مواد درسی آزادی عمل و اختیارات بیشتری دارند ۶ـ نتیجه­ فعالیت آموزشی، به صورت ارضای حس نیاز به یادگیری و کمک به رشد متعادل شخصیت شاگردان، مورد بررسی قرار ‌می‌گیرد. ۷ـ تنظیم و پیشرفت برنامه ­های آموزشی امری مداوم و پیگیر است (شعبانی،۱۳۸۴). فرایند تدریس عبارت است از فرایند مواجهه عمدی معلم و شاگرد در یک فضای آموزشی به منظور تحقق هدف­های معین. عناصر اصلی این فرایند عبارتند از:

۱) مراحل توالی فعالیت معلم و دانش ­آموز ۲) نقش معلم ۳) نقش دانش ­آموز ۴) نحوه ارتباط معلم و دانش آموز (مهرمحمدی،۱۳۸۶).

در تدریس، دانش ­آموزان، محتوایی که بنا است فراگرفته شود در چارچوب فراگیری با هم مرتبط می­شوند. در این چارچوب هدف تدریس امکان­ پذیر ساختن یادگیری است (پارش[۴۷]،۲۰۰۷). تاملین­سان [۴۸](۲۰۰۷) فرایند تدریس را مانند خلق کردن موسیقی جاز می­داند که در آن معلم با ترکیب کردن عناصر اصلی فرایند یاددهی و یادگیری به پیکربندی ذهن دانش ­آموزان از راه­های مختلف می ­پردازد و اظهار می­دارد که عناصر اصلی این فرایند در تشبیه آن به موسیقی جاز چهار عنصر ‌می‌باشد: ۱) برنامه­ درسی ۲) ارتباط با دانش ­آموزان ۳) تدریس و ۴) ارزیابی در هر لحظه ممکن است یکی از عناصر جلودار باشد اما دیگر عناصر باید نزدیک به آن و متداخل در هم باشند. وی برنامه­ درسی را به روح جاز و ارتباط با دانش آموزان به منطق (دلیل) جاز تشبیه می­ کند. ارتباط نیرو محرکه دانش ­آموزان و نشاط تدریس است که به مراتب از گوش دادن به آهنگ­های چندگانه ای که دانش ­آموزان به داخل کلاس می ­آورند، بالاتر است. به طور کلی رمز موفقیت و اثر­بخشی هر تدریسی توجه به مخاطبین و نیازها و تفاوت­های فردی آنان است. به همین دلیل کاربرد انواع متنوعی از روش­های تدریس می ­تواند میانگین بازده مثبت حاصل از آموزش را بالا ببرد.

به همین دلیل، چگونگی روش تدریس، حیطه­ای از تخصص مناسب، برای اطمینان، چگونگی یادگیری محتوای یک رشته علمی را توسط دانش ­آموز را نشان می­دهد (جولد رزما[۴۹]،۲۰۰۶). در نتیجه، نکته مهم در فرایند تدریس این است که معلم مشخص می­ کند چه باید یادگرفته شود تا بر اساس آن محتوای آموزشی و فعالیت­های متناسب با درک و فهم شاگردان فراهم گردد. در واقع، توجه به سه نکته زیر در جریان تدریس لازم و ضروری است:

۱٫ تدریس باید هدف داشته باشد؛

۲٫ روش تدریس باید متناسب با هدف و مقصود باشد، یعنی بیان کننده آن چیزی باشد که قرار است یادگرفته شود؛

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...