سبک دلبستگی ایمن: زوج­های دلبسته با همسرانشان به­گونه ­ای رفتار ‌می‌کنند که گویی پایه­ای امن برای اکتشاف جهان هستند. در چنین روابطی زوجین پاسخگوی نیازهای همسران خود هستند. خانواده­های دارای روابط دلبسته ایمن دارای ارتباطات سازگارانه و انعطاف­پذیر می­باشند.

سبک دلبستگی دوسوگرا: زوج­های دارای سبک دلبستگی دوسوگرا، مایلند نزدیک هم باشند در حالی­که از این نزدیکی ناراضی هستند. اعضای این­گونه خانواده ­ها درهم ادغام­شده و مرزهای غیرشفافی دارند.

سبک دلبستگی اجتنابی: زوج­هایی که دارای سبک دلبستگی اجتنابی هستند دور از هم و از هم ناراضی می­باشند. چنین خانواده­هایی از هم دور و مرزهای نفوذناپذیری دارند.

دلبستگی آشفته: روابط خانوادگی و زناشویی سبک دلبستگی آشفته دچار تعارض­های اعتقادی، رویگردانی، سرگردانی و با تغییر از صمیمیت به قهر و بالعکس همراه است (کار، ۲۰۰۰).

۲-۲-۲-۱-۱-۲- ایماگودرمانی[۳۲]۱

در این رویکرد فرض بر این است که خاستگاه تمام آسیب­ها، ارتباط و مشکلات ارتباطی در گسیختگی پیوندهای کودکی ریشه دارد. این فرض وجود دارد که با تجربه ­های دوران کودکی در ارتباط با مراقبان در ذهن فرد یک تصویر نسبت به جنس مقابل شکل ‌می‌گیرد که از این تصویر با نام ایماگو نام برده می­ شود. در صورتی­که نیازهای اساسی دوران کودکی در حد مطلوب برآورده شوند یک تصویر خوب نسبت به جنس مخالف شکل ‌می‌گیرد. این ایماگو در انتخاب شریک زندگی و ارتباط با همسر نقش مهمی دارد. از این­رو سعی می­ شود با گفتگوی ایماگویی همسران به پویایی­های ارتباطی­شان در کودکی پی برده، همتاسازی­های منتقل­شده به رابطه امروزی را درک کرده و به تماس­های صمیمیانه روی آورند (هندریکس[۳۳]۲، ۲۰۰۶).

۲-۲-۲-۱-۱-۳- روابط موضوعی

رویکرد روابط موضوعی یا ارتباط شیء مبتنی بر نظریه فروید و کارهای نظریه­پردازان اخیر مانند کوهات[۳۴]۳، ماهلر[۳۵]۴، فیربرن[۳۶]۵ و وینیکات[۳۷]۶ است. مفهوم­سازی این نظریه آن است که دشواری­های روابط جاری از تعامل اولیه والدین با کودک نشأت گرفته است (نیکولز و شوارتز، ۱۹۹۱). در زوج­درمانی از دیدگاه روابط شیء تاریخچه خانواده اصلی یکی از مواردی است که مورد توجه قرار ‌می‌گیرد؛ که از آن با عنوان ابژه­ها یا موضوعات قدیم یاد می­ شود. در جر و بحث­های زناشویی همچنان که دعوا و بحث شروع می­ شود زوجین علاوه بر کشمکش با شخص ناکام­کننده فعلی، به جنگ با ابژه­های قدیمی غیرقابل دسترس پس­روی ‌می‌کنند و دعوا شکل چرخه­ای و آشفته­ای به خود ‌می‌گیرد. آن­ها فقط با یکدیگر درگیر نمی­شوند، بلکه با خیالات خانواده خود هم به همان اندازه می­جنگند و در کشمکش هستند و نمی ­توانند گذشته را از حال تفکیک کنند (دنوان[۳۸]۱، ۲۰۰۳).

۲-۲-۲-۱-۲- دیدگاه­ های سیستمی

۲-۲-۲-۱-۲-۱- نظریه میلان[۳۹]۲

در مکتب خانواده­درمانی منظم که گروه میلان آن را طرح­ریزی کردند، این اعتقاد وجود دارد که خانواده ­ها به دلیل اشتباه­های معرفت­شناسی، یعنی نظام باورهای منسوخ خود، وامانده­اند. الگوهای تعامل از نسلی به نسل دیگر می­رسد ‌بنابرین‏ دیدگاه آگاهی از تاریخچه خانواده در فرایندهای شناختی مهم است. عقاید، باورها، ادراکات و خیال­پردازی­ها در کنار رفتارها مطرح است (نیکولز و شوارتز، ۱۹۹۱).

۲-۲-۲-۱-۲-۲- نظریه بوئن[۴۰]۳

در این دیدگاه این اعتقاد وجود دارد که فرزندانی که چندان تمایزی پیدا نکرده ­اند، در نوجوانی وقتی فشارهای تحولی برای استقلال با دلبستگی­های کودکانه تعارض پیدا ‌می‌کنند، با بحران مواجه می­شوند. ممکن است پیامد ایجادشده عقب­نشینی به وابستگی یا حمله­ای از عصیان خشونت­بار باشد؛ اما نوجوانی که به ‌عنوان واکنشی به نیازهای وابستگی حل­نشده عصیان می­ کند، فاقد تجهیزات لازم برای روابط بالغ ‌می‌باشد. چنین افرادی در پشت اعتماد و غرور خویش، آرزوهای عمیق برای وابستگی را پنهان کرده ­اند. وقتی آن­ها ازدواج ‌می‌کنند، همواره به دنبال تاییدشدن هستند یا به طور خودکار هر تاثیری را رد ‌می‌کنند و یا هر دو را دنبال ‌می‌کنند (نیکولز و شوارتز، ۱۹۹۱). بوئن معتقد است بسیاری از مشکلات خانوادگی بخاطر این روی می­ دهند که اعضای خانواده خود را از لحاظ روان­شناختی از خانواده پدری مجزا نساخته­اند. این مسئله در واقع نقطه مشترک خانواده­هایی است که یک یا هر دو والد هنوز پایبند خانواده­هایشان هستند و در تعیین روابطشان با همسر خود لازم است آن را مدنظر قرار دهند. بعبارت دیگر این والدین هنوز بخشی از «توده» یا «نظام هیجانی» خانواده­های پدری­شان هستند (بارکر، ۱۹۸۱).

تأثیر خانواده و والدین بر رشد و زندگی آینده فرزندان بر طبق نظریات بررسی شد. قصد داریم تا سلامت خانواده اصلی به ‌عنوان یکی از متغیرهای پیشگوی تحقیق از دیدگاه نظریات متعدد را مورد تعمق و بررسی قرار ­دهیم.

۲-۲-۲-۲- سلامت خانواده اصلی

خانواده­های کارآمد آنقدر امنیت دارند تا دامنه وسیعی از تجربه را ترغیب کرده و حمایت نمایند. خانواده­های ناکارآمد، ترسان و بی رمق هستند. در این خانواده ­ها مهارت­ های حل مسئله و ساختار خانوادگی مورد بی­توجهی قرار ‌گرفته‌اند (نیکولز و شوارتز، ۱۹۹۱).

۲-۲-۲-۲-۱- ابعاد هشت­گانه سلامت خانواده از نظر بارنهیل[۴۱]۱

‌می‌توان خانواده­های سالم را از خانواده­های ناسالم ‌بر اساس ابعادی هشت­گانه تمیز داد.

این معیارها در چهار گروه تحت عنوان «محورهای اساسی خانواده» طبقه ­بندی ‌شده‌اند:

الف) فرایندهای هویت

    • فردیت در مقابل گروه.

  • تقابل در برابر انزوا.

ب) تغییر

– انعطاف­پذیری در مقابل خشکی و تحجر.

– ثبات در مقابل عدم ثبات.

ج) پردازش اطلاعات

– وضوح در مقابل عدم وضوح یا ادراکات تحریف شده.

– وضوح در مقابل نقش­های مبهم یا تعارض نقش.

د) ساختار نقش

– تبادل نقش در مقابل نقش­های مبهم یا تعارضی.

– وضوح در مقابل پراکندگی، یا حد و مرزهای از هم­گسیخته بین نسلی (بارکر، ۱۹۸۱).

۲-۲-۲-۲-۲- کنش­های خانواده از نظر فلک[۴۲]۱

فلک نیز پنج متغیر مربوط به کنش­های خانواده را که می­بایست مدنظر قرار گیرند را ارائه نموده است:

    1. پیشوایی: ماحصل شخصیت والدین، ویژگی­های پیوند زناشویی، مکمل­بودن نقش­های والدینی و به کارگیری قدرت از سوی والدین که از شیوه ­های انضباطی آن­ها در کنترل خانواده به شمار می ­آید.

    1. حد و مرزهای خانواده: این امر مرزهای خود، نسل و همچنین مرز موجود میان خود و خانواده را در بر ‌می‌گیرد.

    1. عاطفی­بودن: مسائل مهم این متغیر، صمیمیت درون­فردی، تعادل سه­جانبه خانواده (پدر و مادر و فرزند یا فرزندان)، میزان پذیرش اعضای خانواده نسبت به احساسات یکدیگر و حساسیت واحد خانواده ‌می‌باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...