مقالات تحقیقاتی و پایان نامه – قسمت 13 – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
۲- رویکرد اجتماعی: این دیدگاه، خلاقیت را بیشتر امری گروهی دانسته که بر این اساس برای داشتن خلاقیت ،بر فراهم کردن عوامل گروهی تأکید میکند.
۳- رویکرد سازمانی: از این دیدگاه،خلاقیت متأثر از متغیرهای سطح سازمان میباشد.
۴- رویکرد سیستمی: خلاقیت در سازمان متأثر از عوامل متعددی است که می توان زمینه ظهور و بروز آن را از طریق فراهم کردن «عوامل فردی»،«عوامل محیطی»(گروهی و سازمانی)محقق نمود.
الف- عوامل فردی:
آیزنگ(۱۹۹۷) بر این عقیده است که تحقیقات انجام گرفته در طی سالهای مختلف در مورد افراد خلاق، عوامل مشترک شگفت انگیزی را نشان میدهد. مهمترین متغیرهای سطح فردی مؤثر بر خلاقیت عبارتند از:
۱- توانمندی: که متشکل از سه عنصر«هوشمندی »،«دانش» و «مهارتهای فنی»است. پیتر دراکردر این مورد بیان میکند خلاقیت نیز مانند کوششهای دیگر نیاز به استعداد، دانش و مهارت دارد.
هوشمندی:
عبارت است از شایستگی ذاتی در یک زمینه خاص به عنوان مثال اگر فردی یصورت غریزی کنجکاو و یا کاریزما باشد این یک نوع هوشمندی است که هوشمندی هر فرد منحصر به فرد، ذاتی و اکتسابی است. هر انسان طبیعی در زمینه ای خاص میتواند خلاق باشد.
دانش:
برای ساختن توانمندی به دو گونه دانش مرتبط با زمینه هوشمندی وخلاقیت نیاز داریم که هر دو اکتسابی و قابل یاد گیری است.یکی دانش بنیادی و دیگری دانش تجربی، که دانش بنیادی ، دانش حاصل از کلاسهای درس و کتابهای راهنما است و دانش تجربی ، دانشی است که نمی توان آن را از کلاس درس آموخت بلکه بایستی رفته رفته با تمرین ، خود را به نظم ویژه آنهاعادت داد. ویزبرگ در این زمینه عنوان میکند خلاقیت با دانسته های شخص شروع می شود.
مهارت های فنی : توانایی به کارگیری دانش حاصل از آموزش و تجربه در انجام وظایف مربوطه را شامل می شود.
۲- ویژگیهای شخصیتی: خلاقیت فرد تابع ویژگیهای شخصی اواست. بعضی از محققین دریافتند که وجود بعضی از ویژگیهای شخصیتی در افراد در مقایسه با دیگران باعث خلاقیت بیشتری می شود. مهمترین صفات مشخصه افراد بسیار خلاق شامل«تصور قوی از خلاق بودن خود» «پشتکار و استقامت»،«ابهام پذیری»،«ریسک پذیری»،«استقلال»،«نیار به موفقیت»و«اعتماد به نفس» میباشد. در این زمینه مالتز بیان میکند” شما تا حدود زیادی همانی هستید که فکر می کنید و می توانید آنچه را که فکر می کنید از عهده شما ساخته است انجام دهید”. “هر چند خلاقیت مستلزم استعداد،دانش و مهارت است اما وقتی که این ها تامین شد، نیاز به سعی و تلاش وافر و کار سخت دارد.افراد خلاق ابهام را نوعی فرصت تلقی میکنند.
۳- سبک شناختی: عبارت است از روش ترجیحی فرد برای جمع آوری، پردازش و ارزیابی اطلاعات. تحقیقات انجام شده نشان میدهد که سبک شناختی تاثیر مستقیم بر روی خلاقیت دارد.(آمابیل،۱۹۸۰) به عقیده کرتن(۱۹۹۹)همه افراد خلاق بوده و آن ها خلاقیت خود را به سبک و شیوه خاص خود نشان میدهند.بعضی خلاقیت خود را به شیوه نوآورانه و بعضی دیگر به شیوه انطباقی ارائه میکنند.خلاقیت نوآورانه وضع موجود را به روش انقلابی تغییر میدهد. خلاقیت انطباقی وضع موجود را حفظ کرده و آن را به شیوه تکاملی بهبود می بخشد که هر دو سبک مورد نیاز سازمانها میباشند و جنبه کاربردی دارند. نتایج بیانگر این است که افراد با سبک نوآورانه تمایل بیشتری به خلاق بودن دارند تا آنهایی که دارای سبک انطباقی میباشند.
۴- هوش: یکی از پیش نیازهای خلاقیت است و پایین بودن درجه هوش فرد معمولا به پایین قرار گرفتن خلاقیت منجر می شود. اما هوش سرشار نیز دلالت بر خلاق بودن فرد نمی کند. در نتیجه محققین خلاقیت متوجه شده اند که خلاقیت سطح بالا و هم خلاقیت سطح پایین ، هر دو در افراد دارای هوش متوسط به بالا دیده می شود.(آمابیل،۱۹۸۰) از مجموع تحقیقات گسترده در زمینه رابطه ی هوش و خلاقیت می توان نتیجه گیری کرد که هوش زیاد لزوماًً به خلاقیت منجر نشده ، اما کم هوشی میتواند مانع خلاقیت شود.
۵- چالش پذیری: شاید بتوان گفت یکی از مؤثرترین کارها برای تحریک خلاقیت، برقراری تناسب بین توانمندی و چالش کاری است. مدیران میتوانند افراد را به مشاغلی انتصاب کنند که با هوشمندی ، دانش و مهارتهای آن ها همخوانی داشته باشد.در نتیجه یکی از مرسوم ترین روشها برای سرکوب خلاقیت ناهماهنگی افراد با مشاغلشان میباشد.بدین صورت که بین فرد و شغلش پیوندی مصنوعی برقرار می شود.
ب – عوامل محیطی (گروهی و سازمانی):
حتی خلاق ترین افراد در محیط نامناسب ممکن است موفق نباشند.(جین و تریاندیس) با بیش از دو دهه تحقیق در زمینه ارتباط بین محیط کار و خلاقیت که در آن دهها سازمان و صدها فرد و گروه مورد پژوهش قرار گرفتند به این نتیجه رسیدند که خلاقیت به شدت متأثر از محیط کسب و کار است.فیدلر(۱۹۸۵) بیان میدارد، تغییر افراد دشوار است و بهترآن است که به جای تلاش برای تغییر دادن افراد، موقعیت (محیط) آن ها را تغییر داد. همان طوری که کشاورز نمی تواند جوانه را از دانه بیرون بیاورد، اما میتواند شرایط مناسب را برای رشد دانه فراهم سازد.در مورد خلاقیت نیز همین وضع صادق است.
۱- عوامل گروهی: انسان ذاتاً موجودی اجتماعی است. تمایل افرادبه معاشرت با یکدیگرهدفی فی ذاته دارد.بر اساس یکی از نظریه های اساسی درباره خلاقیت ، یکی از مهم ترین کارکردهای گروه، سینرژی خلاق میباشد.چنانچه فعالیتهای خلاق در گروه انجام شود به صورت متزاید در آمده و حالت سینرژیکی به خود میگیرد. زیرا اعضای گروه به واسطه تفاوتهای فردی ، ایده ها و راه حلهای بیشتر و بهتری ارائه خواهند کرد.خلاقیت در سازمان عمدتاً اقدامی تیمی است، که ناشی از فرایند تعامل بین اعضای گروه میباشد.چرا که عمده خروجی های خلاق سازمان نظیر سفینه ها،مدارس،پارکها،کامپیوتر و … نتیجه خلاقیت جمعی و گروهی است. بر این اساس مهمترین متغیرهای گروهی مؤثر بر خلاقیت عبارتند از:«اندازه گروه»،«تنوع گروه»،«انسجام گروه»،«سیستم ارتباطات گروه ».
اندازه گروه :
اندازه گروه بر رفتار گروه اثر میگذارد.تحقیقات نشان میدهد که برای انجام دادن کارهای تخصصی،گروههای کوچکتر
(۵ تا ۷ نفر)اثر بخش تر از گروههای بزرگتر عمل میکنند.آمابیل و دبونو طی یک تحقیقاتی نشان دادند که گروههای بین (۵ تا ۹ نفر)و(۴ تا ۸ نفر)عضو،از میزان خلاقیت قابل توجهی بر خوردارند.
تنوع گروه:
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-10-01] [ 06:28:00 ب.ظ ]
|