پدران ومادران برای نیل بـه سعادت وتأمین کمال لایق فرزندان ازنظرتربیت باید به دواصل توجه نمایند.

اول: احیاء استعدادهای مفید.

دوم : اِماته وازبین بردن تمایلات مضّروزمینه های نادرست .

مربی لایق کسی است که تمام قابلیت‌های درونی ‌و استعدادهای نهانی کودک را با مراقبت‌های علمی وعملی تدریجاً پرورش داده وازحالت قوه به فعلیت وبروز برساند. و از طرف دیگرزمینه های نامطلوبی را که از پدر و مادر یا آباء گذشته به ارث برده سرکوب نموده وآن زمینه ها را از بین ببرد. (مشایخی ، ۱۳۸۳)

والدین، نخستین کسانی هستند که کودک ازآنها منشاء می‌گیرد و با آن ها در تماس است . اینان عاملان تربیتند و عالیترین نقش را ‌در زمینه پرورش ورشد شخصیت اوایفاء می‌کنند. والدین از یک سو و عامل وراثتند و ازسوی دیگرعامل محیطی.

والدین به عنوان عامل وراثتی:

آن ها عامل وراثتند ازآن بابت که خصایص بسیاری را ازخود واجداد خویش به کودکان منتقل می‌کنند.

والدین به عنوان عامل محیطی:

در این زمینه بهتراست محیط را به دوقسمت بخش کنیم نخست محیط داخل ، یعنی رحم ‌و خصایص فیزیکی وشیمیایی آن که ‌در سلامت یا نقص کودکان فوق العاده موثراست .

دیگر محیط خارجی که شامل دامان والدین است دامن پدرومادرنخستین مدرسه کودک است که شخصیت کودک در آن رنگ می‌گیرد بسیاری ازهمت های بلند، ارزش‌های عالی ، خلق وخوی نیکو، آزادگیها ، دون طلبی ها ،و… ازراهنماییهای والدین نشأت می‌گیرد. ( قائمی ، ۱۳۶۳: ۲۰)

آماده ساختن کودک برای زندگی درخارج ازمحیط خانوادگی یکی ‌از بزرگ ترین وظایف اجتماعی پدرومادر است وکیفیت روابط خانوادگی تأثیرعمیق وپایداری برتحول روانی کودک برجای می‌گذارد.خانواده‌ای که ‌از توان وامکانات لازم برخوردار است تا وظایف پدرومادریش را به نحوی مطلوب و با موفقیت انجام دهد . درهریک ازاعضایش احساس ایمنی ، وابستگی ورفاقت ایجاد می‌کند.همچنین احساس داشتن هدف وجهت وپیشرفت وارزش فردی را درآنان به وجود می‌آورد. این امر برای کودک از اهمیت خاصی برخوردار است زیرا خانواده بین او و دنیای گسترده در حکم سپروپل عمل می‌کند.

‌بنابرین‏ خانواده نقش منحصربه فردی درپی ریزی اساس سازگاری فرد با جامعه ایفاء می‌کند قابلیت‌های پیوستگی، همکاری،خلاقیت از زندگی خانوادگی نشأت می‌گیرند.(ترجمه ایجادی ‌و شافعی مقدم، ۱۳۸۶: ۱۰۰)

۲-۱-۸- نقش الگوهای تربیتی رشد کودکان :

تردیدی نیست که والدین ‌بر اساس ویژگیهایی که مایلند فرزندشان دارا باشند. روش‌ها والگوهایی را به منظور تربیت آنان اتخاذ می‌کنند. به همین علت، آن ها می خواهند بدانند که چگونه باید باشند وکدام یک از ارزش‌های اخلاقی، اجتماعی ومعیارهای رفتاری را باید داشته باشند تا فرزندشان ازآنها بهره مند شوند.

محققان در این زمینه مطالعات مختلفی انجام داده ودرابعاد مختلف، روش های تربیتی والدین را بررسی و طبقه بندی کرده‌اند که به بیان نمونه ای ازبررسیهای آن ها می پردازیم.

بامریند[۵] خانواده را به سه نوع کلی دسته بندی ‌کرده‌است :

۱- والدین سهل گیر ۲- والدین سختگیر ۳- والدین مقتدر

خانواده سهل گیر:

ازویژگیهای خانواده سهل گیربی توجهی به آموزش رفتارهای اجتماعی است . دراینگونه خانواده ها به طورکلی قوانین بسیارمحدودی وجود دارد وافراد نسبت به اجرای قوانین وآداب ورسوم اجتماعی چندان تقیدی ندارند وهرکس ‌هر کاری بخواهد می‌تواند انجام دهد ودخالت ‌در کارهای یکدیگرمعنا ندارد، چرا که در خانواده سهل گیربه تعداد افراد خانواده نظروجود دارد حـتـی درموارد جـزئی روزمـره‌ای چـون غـذا خـوردن.

گرچه کودکان خانواده های سهل گیردارای استقلال فکری وعملی هستند به سبب هرج ومرج، نوعی تزلزل روحی در اینگونه خانواده ها به چشم می‌خورد، زیرا هرکس به منافع خود توجه دارد نه به منافع عمومی خانواده و همین تزلزل باعث بی‌بندوباری کودکان شده باعث می شود آنان نسبت به زندگی احساس مسئوولیت نکنند. در نتیجه این کودکان قادربه زندگی اجتماعی نیستند ودرجامعه بزرگترهمیشه با مشکلات اخلاقی و اجتماعی مواجه می‌شوند.

یکی از اساسی‌ترین مبانی رفتارانسانی ازنظردین مقدس اسلام برقراری اعتدال دربرنامه های زندگی است. اصل مزبوردرتمامی زمینه ها ‌و ازجمله ‌در زمینه برنامه های تربیتی نیزمی تواند مناسب باشد. براین اساس افراط ‌و تفریط درمحبت، توجه سختگیری و نظیرآن رفتاری نامطلوب به حساب می‌آید.امام باقر(ع) فرموده اند: «بدترین پدران کسانی هستند که درنیکی کردن به فرزند زیاده روی می‌کنند». نیکی بسیارکردن ‌در هر مورد بدون درنظرگرفتن روش تربیتی صحیح کودک را به قانون شکنی وبی قیدی تشویق می‌کند ‌و درواقع این تربیت هرگزسازنده نخواهد بود. پرهیزازاین نوع تربیت غلط درکلام امام حسن عسکری (ع) نیزگوشزد شده است : «جرئت وجسارت فرزند ‌و کودکی نسبت به پدر، نارضایتی پدررادربزرگسالی به دنبال خواهد داشت».

‌بنابرین‏ سهل انگاری که شامل بی بندوباری ، بی توجهی، محبت بی جا، لوس کردن، و… است . نوعی انحراف تربیتی است ودرآینده کودک آثارروانی منفی (ناسازگاری اجتماع، بی قیدی و…) خواهد داشت. به همین دلیل اولیای دین، والدین را ازاین روش ناپسند بازداشته اند.

خانواده سختگیر ومستبد:

در خانواده های مستبد ‌بر قدرت والدین بیش ازاندازه تأکید می شود. والدین برای اجرای دستورات خود اطاعت بی چون وچرا می خواهند ولزومی برای ارائه دلیل نمی بینند. فرد مستبد که غالباً ‌پدر است ، تصمیم گیرنده و تعیین کننده وظایف دیگراعضای خانواده است وآنچه را مطابق میل ودلخواه اوست به انجام می‌رساند. پدرمستبد حتی برای کارهای مربوط به کودکان امیال آن ها را درنظرنمی گیرد وبنابراین کودکان از حقوق خاص خود بهره مند نمی شوند. قواعدی را که این والدین بر کودکان خود تحمیل می‌کنند، بستگی به سن کودک دارد به عنوان مثال : سختگیری درمورد سروصدا، پاکیزگی، بازی با اسباب بازی ها ، اطاعت، نحوه لباس پوشیدن و… مربوط به سال‌های پیش از مدرسه می شود وتوقع رفتارهای عاقلانه ، عملکرد خوب درمدرسه ، درست غذا خوردن و… ازمسائلی است که والدین مستبد دردوران دبستان ازفرزندانشان می خواهند.

والدین مستبد ، رفتارهای آینده بچه های خود را دنبال می‌کنند ونسبت به رقابت اجتماعی ‌و شکست فعالیت‌های اولیه وتعامل اجتماعی غیرموثرفرزندان خود اضطراب دارند.

فرزندان اینگونه خانواده ها کمتربه خود متکی بوده ، خلاقیت کمی دارند وازاینکه بخواهند درچنین محیطی ادعای حق کنند هراس دارند. اینان فاقدحس کنجکاوی هستند ودرمسائل اخلاقی ، عاطفی ، ذهنی انعطاف پذیرند و معمولاً والدین خود را بی توجه می دانند.

هافمن [۶]ازتحقیق چنین نتیجه می‌گیرد: کودکانی که درخانواده سختگیربزرگ می‌شوند معمولاً مطیع و فرمانبر دارند ولی دراکثرموارد رفتارآنها توأم با پرخاشگری است .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...