کاربرد مبنای تعهدی: شرکتها ممکن است مبنای تعهدی را برای پرداختها، تقاضای مشتریان و سایر زیانهای بالقوه و پرداختهای قابل انتظار به کار گیرند. به هر حال، شرکتهای زیادی با بهکارگیری مبنای تعهدی در سالهای خوب، اضافه ارزش حاصل را در سالهای بد استفاده میکنند. با این کار، شرکتها سود خالص را پرداخت میکنند.
سودهای غیرمترقبه سرمایهگذاریها: شرکتهای زیادی در ترازنامه خود اوراق بهاردار قابل معامله را به بهای کمتر از قیمت بازار نگهداری میکنند و این سرمایهگذاریها را در سالهای بدون رونق میفروشند تا سود خالص را هموار کنند.
تلفیق انفعالی: سهام خریداری شده در داراییها، سود سهام دریافتشده به عنوان درامد مالی و عایدات فروش سهام به عنوان درامد غیرعملیاتی ثبت میشوند. بهعلاوه، پیشبینی زیانهای آینده (شامل زیانهای بالقوه) باید انجام شود. به منظور محاسبه پیشبینیها، باید به قیمت سهام در بازار سهام مراجعه شود.
روش ارزش ویژه: بهکار گیری این روش برای سرمایهگذاری ۲۰ تا ۵۰ درصد در شرکتهای غیرعضو در بورس و ۳ تا ۵ درصد در شرکتهای عضو بورس اوراق بهادار توصیه میشود. سهام خریداری شده در داراییها (تسهیمشده بین ارزش دفتری سهام و سرقفلی) و سود سهام دریافت شده به عنوان کاهش در سرمایهگذاری و عایدات فروش سهام به عنوان درامد غیرعملیاتی ثبت میشوند.
تلفیق سرجمع: در این مورد، صورت سودوزیان و ترازنامههای شرکتهای گروه بهیکدیگر اضافه شده و عملیات حسابداری درون گروهی، حذف میشوند. اگر شرکت کاملاً شخصی نباشد، درصدی از سود خالص متعلق به صاحبان سهام نیز از صورت سودوزیان کسر میشود و به صورت حقوق صاحبان سهام مربوط به سهامداران اقلیت نشان داده میشود. محاسبه صحیح صورت جریان وجوه نقد تلفیقی و تجزیهو تحلیل آن، از اهمیت خاصی برخوردار است (آزاد ۱۳۸۶).
۲-۳-۳-۲٫ تعیین سود خالص عملیاتی و غیر عملیاتی
با توجه به ضرورت گزارش سود عملیاتی و غیرعملیاتی هر سهم به صورت خالص (بعد از کسر مالیات) و از آنجا که برخی درآمدهای غیرعملیاتی (ازجمله سود حاصل از فروش اموال غیرمنقول، سود سهام، سود حاصل از فروش سهام، سود سپردههای سرمایهگذاری و اوراق مشارکت) واحدهای تجاری مشمول مالیات مقطوعیا معافیت مالیاتی میباشد و سود حاصل از فعالیتهای عملیاتی نیز بعضاً مشمول معافیت مالیاتی قرار میگیرد؛ و این موارد در تعیین سود خالص عملیاتی و غیرعملیاتی هر سهم مؤثر است؛ لذا لازم است مالیات فعالیتهای عملیاتی و اقلام غیرعملیاتی مشخص و در محاسبه سود خالص عملیاتی و غیرعملیاتی هر سهم مدنظر قرار گیرد (Reichelstein 1997).
۲-۳-۴٫ هزینه فرصت سرمایه گذاری
یکی از سادهترین و در عین حال اساسیترین مفاهیم مطروح در علم اقتصاد، مفهوم هزینه فرصت (Opportunity Cost) است. این مفهومیک امر ذهنی است که تمامیانسانهای فعال در زندگی اجتماعی هر روز بارها و بارها بدون اینکه متوجه باشند، به طور طبیعی برای تصمیم گیری از آن استفاده میکنند. البته لازم به ذکر است که هزینه فرصت در تمام حوزه های زندگی بشری معنی دارد ویک پدیده صرفا اقتصادی نیست.
هزینه فرصت که در رابطهای تنگاتنگ با مفهوم انتخاب آزادانه قرار دارد، زمانی معنی مییابد که فرد در مقابل چند گزینه قرار گیرد و مختار به انتخابیکی از آن ها باشد.یقینا هر فرد میتواند گزینه موردنظر خود را بر اساس اطلاعات خود برگزیند، به عبارت دیگر قادر است گزینههای پیشرو را بنابر رضایتمندی که از گزیدن هریک به دست میآورد رتبهبندی کرده و بهترین گزینه را شناسایی کند. دقیقا به محض وقوع انتخاب، هزینه فرصت گزینه انتخاب شده نیز برای وی مشخص خواهد شد. هزینه فرصت، عبارت است از بهترین گزینهای که فرد برای داشتن انتخاب فعلی از آن چشمپوشی کردهاست (عربصالحی و اخلاقی ۱۳۹۰).
۲-۳-۴-۱٫ هزینه فرصت نگهداری پول
حال با تصویر ساده ارائه شده از هزینه فرصت، میتوان در مورد هزینه فرصت پولیا به زبان فنیتر هزینه فرصت منابع مالی سخن گفت. در ادبیات اقتصادی هزینه فرصت پول به زبان ساده نرخ بهره خواند میشود، به این معنی که انتخاب پول توسط فرد، به عنوان کالایی که مایل به نگهداری آن باشد، هم ارز از دست رفتن درآمد حاصل از سپردهگذارییا سرمایهگذاری به وسیله آن است که بر مبنی نرخ بهره تعیین میشود. برای درک بهتر موضوع بد نیست کمیدر مورد ارتباط سرمایهگذاری با سپردهگذاری و نقش این دو در تعیین نرخ بهره تحقیق کنیم.
دریک جامعه مدرن به دلیل جمعیت بسیار زیاد و فعالیتهای اجتماعی گسترده افراد قادر به شناخت دیگر بازیگران عرصه اجتماع و در نتیجه آگاه شدن از نیازها و تصمیماتشان نیستند. این امریک قضیه عمومیاست و در مورد کلیت جامعه صادق است، بخش عمدهای از این نیازها و تصمیمات در حوزه اجتماعی، صرفا جنبه اقتصادی دارد که از قضا اهمیت فوقالعادهای را نیز دارا است. آنچه بشر در فرایند تحولی تکامل زندگیاجتماعی، به عنوان وسیله اطلاعرسانی در حوزه اقتصاد، بدان دستیافته نهاد بازار است که در آن، قیمتها معیار بیانکننده شدت نیازها برای آحاد اقتصادی هستند. پولیا به عبارت دقیق تر منابع مالی نیز در داد و ستدهای انجام شده در غالب این نهاد شرکت دارد، بنابرین عدهای عرضهکننده و عده ای تقاضاکننده نیز برای آن متصور است (شورورزی و آزادوار ۱۳۸۹).
وجود فرصتهای سرمایهگذاری در اقتصاد و میل به استفاده از سود حاصل از آن ها، عدهای از افراد که کارآفرین (Entrepreneur) نامیده میشوند را به تامین منابع مالی (سرمایه) و آغاز فعالیت تولیدی در آن زمینهها تحریک میکند. اما اجرای هر طرح به مقدار منابع مالی معینی نیاز دارد، بنابرین فرد کارآفرین باید به دنبال فرد (افراد)ی بگردد که اولا، مقدار منابع مالی مورد نیاز او را در اختیار داشته باشد و ثانیاً، مایل باشد که این مقدار منابع را به قیمت موردنظر وی که در ارتباط مستقیم با بازده سرمایهگذاری که قصد انجام آن را دارد، است، در اختیارش قرار دهد. واضح است که در شرایط فقدان بازار، احتمالیافتن چنین فردی و حصول چنین توافقی تقریبا صفر است. در جهت حل این موضوع، بار دیگر عقل جمعی بشر در طول نسلآموزشها، نهادی را به نام بانکیا مؤسسه پولی – اعتباری به وجود آورد تا نقش واسطه را ایفا کند،یعنی ازیک سو با تجهیز منابع عرضهکنندگان (دارندگان منابع مالی) عرضه بازار را شکل دهد و از سوی دیگر با به دست آوردن مقادیر منابع مالی مورد نیاز در بازار توسط تقاضاکنندگان، تقاضای بازار را برای همه روشن سازد. در این فرایند به تدریج از سوی عرضهکنندگان و تقاضاکنندگان قیمتهایی (نرخهای بهره) به بانک پیشنهاد میشوند که منجر به مشخص شدن نرخ بهره بازار خواهند شد و نهایتاً کسانی مایل به مبادله در بازار خواهند بود که نرخ بهره بازار، به عنوان ملاک محاسبه ارزش، رضایتمندی آن ها را به همراه داشته باشد (یعقوب نژاد و همکاران ۱۳۸۹).
[پنجشنبه 1401-10-01] [ 06:13:00 ب.ظ ]
|