کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      


 افزایش اعتماد در رابطه عاطفی
 معرفی نژاد سگ اشپیتز و ویژگیها
 راهنمای کسب درآمد در منزل
 درآمد دلاری از فریلنسینگ خارجی
 آموزش ابزار هوش مصنوعی Gemini
 تفاوت عشق و وابستگی از دید روانشناسی
 ساخت و فروش محصولات دیجیتال
 ضرورت کفش برای سگ‌ها
 ویژگیهای رابطه عاطفی پایدار
 استفاده حرفه‌ای از Leonardo AI
 ایده‌های درآمدزایی بدون سرمایه
 معیارهای مهم برای ازدواج
 محافظت از احساسات در رابطه
 رازهای انتخاب همسر مناسب
 درآمد از نوشتن مقالات آنلاین
 فروش دوره‌های آموزشی آنلاین
 تکنیک‌های نشانه‌گذاری اسکیما
 آمادگی قبل از خرید سگ
 انواع جوش و درمان در سگ‌ها
 درآمد از طراحی قالب وبسایت
 مراقبت از سگ هاسکی
 رفع لینک‌های شکسته فروشگاه اینترنتی
 یادگیری از اشتباهات رابطه عاطفی
 تبدیل شدن به حرفه‌ای در ChatGPT
 معرفی نژاد سگ دوبرمن
 خوراکیهای خطرناک برای خرگوش
 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید



جستجو


 



از منظر نظریه شناختی-رفتاری[۴۹]، وابستگی به الکل و مواد، رفتارهای آموخته شده تلقی می‌شوند. این رفتارها از طریق تجربه کسب می‌شوند. اگر مصرف الکل یا یک ماده به طور مکرر نتایج مطلوب معینی (برای مثال: احساسات خوشایند، کاهش تنش و غیره) به دنبال داشته باشد، مصرف الکل و مواد به شیوه ترجیحی برای دستیابی به آن نتایج تبدیل می‌شود، خصوصاًً اگر شیوه های دیگر دستیابی به آن نتایج مطلوب، وجود نداشته باشد. از این منظر، وظایف اولیه درمانگر عبارتند از:

    1. شناسایی نیازهای خاص که الکل و مواد برای ارضای آن ها مصرف می‌شوند،

  1. گسترش مهارت‌هایی که شیوه های بدیل ارضای آن نیازها را فراهم می‌سازند.

درون این منظر عام، دیدگاه‌های مختلفی صورت بندی شده‌اند. رویکردهای رفتاری بر پیشایندها [۵۰]و پسایندهای [۵۱]رفتاری مشاهده‌پذیر تأکید می‌ورزند بدون این که در این گونه رویکردها به رویدادهای درونی مانند شناخت‌ها که دستیابی به آن‌ ها تنها از طریق گزارش شخصی ممکن است، ارجاعی صورت گیرد. از سوی دیگر، رویکردهای شناختی- رفتاری از میان عواملی که باعث ظهور و تداوم رفتار می‌گردند به شناخت‌ها، افکار و هیجانات توجه دارند. در این رویکردها برای اصلاح فرآیندهای شناختی و هیجانی غالباً از روش‌های رفتاری برای مثال:(تمرین مکرر، تقویت) استفاده می‌شود(ام.کادن[۵۲]،ترجمه بخشی‌پور رودسری، ۱۳۸۳).

۲-۳- دلبستگی

تأکید بر روی عوامل مؤثر در وابستگی مواد و عود مکرر، احتمالا بیش از هر چیز معطوف به شکل‌گیری الگوهای دیرپای شخصیتی است و این الگوهای شخصیتی شدیداً متأثر از جهت‌گیری تحولی شخصیت هستند(هژیر،۱۳۷۶). پژوهش‌های مختلف نشان داده است که دلبستگی به عنوان یک عامل تحولی نقشی تعیین کننده در شکل دهی الگوهای شخصیتی دارد و عدم رشد شخصیتی در شکل‌گیری اعتیاد عامل مهمی محسوب می‌شود. کودکانی که سبک دلبستگی نا ایمن دارند برای غلبه بر عواطف منفی که تجربه می‌کنند در طیفی از کوشش‌ها برای افزایش یا کاهش نیازهای دلبستگی قرار می‌گیرند. این راهبردها ممکن است کودکان را در معرض خطر بیشتر آسیب‌پذیری روانی قرار دهند، چرا که افراد نا ایمن احتمالا رویدادها و عواطف منفی بیشتری نسبت به افراد ایمن تجربه می‌کنند (هاشم ورزی و همکاران،۱۳۹۰).

بالبی در سال ۱۹۶۹ نظریه دلبستگی را مطرح کرد. به نظر او روابط اجتماعی طی پاسخ به نیازهای زیست‌شناختی و روان‌شناختی مادر و کودک پدید می‌آیند. از نوزاد انسان رفتارهایی سرمی‌زند که باعث می‌شود اطرافیان از او مراقبت کنند و در کنارش بمانند. این رفتارها شامل گریستن، خندیدن و سینه خیز رفتن به طرف دیگران می‌شود. از نظر تکاملی، این الگوها ارزش انطباقی دارند، زیرا همین رفتارها باعث می‌شود که از کودکان مراقبت لازم به عمل آید تا زنده بمانند. نتیجه عمده کنش متقابل بین مادر و کودک، به وجود آمدن نوعی دلبستگی عاطفی بین فرزند و مادر است. این دلبستگی و ارتباط عاطفی با مادر است که سبب می‌شود کودک به دنبال آسایش حاصل از وجود مادر باشد، به خصوص هنگامی که احساس ترس و عدم اطمینان می‌کند(موسوی،۱۳۸۸).

بالبی و مری اینسورت معتقدند که همه‌ کودکان بهنجار احساس دلبستگی پیدا می‌کنند و دلبستگی شدید شالوده‌ی رشد عاطفی و اجتماعی سالم در دوران بزرگسالی را پی ریزی می‌کند.در واقع دلبستگی‌های انسان نقش حیاتی در زندگی وی ایفا می‌کند. اینسورت نیز رفتار دلبستگی در روابط بزرگسالی را به عنوان اساس پدیده ایمنی در هسته‌ی زندگی انسان مورد تأکید قرار داد. او اظهار داشت که دلبستگی ایمن، عملکرد و شایستگی را در روابط بین فردی تسهیل می‌کند. برای مثال کودکانی که دلبستگی شدید به مادرشان دارند در آینده از لحاظ اجتماعی برون‌گرا هستند و به محیط اطراف توجه نشان می‌دهند و تمایل به کاوش در محیط اطرافشان دارند و می‌توانند با مسائل مقابله کنند. از طرف دیگر عواملی که مخل این دلبستگی باشد در زمینه رشد اجتماعی کودک در آینده مشکلاتی ایجاد می‌کند. مری اینسورت مشاهدات بالبی را بسط داد و دریافت که تعامل مادر با کودک در دوره‌ دلبستگی تأثیر چشمگیری بر رفتار فعلی و آتی کودک دارد(موسوی، ۱۳۸۸).

الگوهای مختلف دلبستگی در کودکان وجود دارد. مثلاً برخی از بچه ها کمتر از بقیه پیام می‌فرستند یا گریه می‌کنند. پاسخ‌دهی توأم با حساسیت به نشانه های نوزاد، نظیر بغل کردن کودکی که دارد گریه می‌کند به جای آنکه موجب تقویت رفتار گریستن شود، باعث می‌شود که نوزاد در ماه های بعد کمتر گریه کند. وقتی کودک پیامی ‌برای مادر می‌فرستد، تماس نزدیک بدنی او با مادر باعث می‌شود که در عین رشد به جای وابستگی و چسبندگی بیشتر به مادر، اعتماد به نفس بیشتری پیدا کند. مادرانی که پاسخی به پیام‌های ارسال شده از طرف کودک نمی‌دهند، موجب مضطرب شدن بچه می‌شوند. این گونه مادران اغلب ضریب هوشی کمتری دارند و از نظر هیجانی ناپخته‌تر و جوان‌تر از مادرانی اند که به پیام‌های کودک پاسخ می‌دهند(خوشابی و ابوحمزه،۱۳۸۶).

اینسورت ثابت کرد که دلبستگی موجب کاهش اضطراب می‌شود. آن چه او اثر پایگاه ایمن می‌نامید، کودک را قادر به دل کندن از دلبسته‌ها و کاوش در محیط می‌سازد و کودک می‌تواند با دلگرمی ‌و اطمینان به کاوش در محیط بپردازد. به طور کلی می‌توان اظهار نمود که نظریه دلبستگی کار مشترکی از جان بالبی و مری اینسورت می‌باشد. این صورت با ابداع روش‌هایی برای آزمون تجربی نظریه بالبی توانست به گسترش نظیه‌ی او کمک بسزایی بنماید. اینسورت شخص مورد دلبستگی را به عنوان منبع امنیت(پایگاه امن)، کودک برای کاوش در محیط خود در نظر گرفت، او حساسیت مادر را برای نوزاد حائز اهمیت می‌دانست و نقش آن را برای رشد الگوهای دلبستگی مادر-نوزاد، حیاتی در نظر گرفت(خوشابی و ابوحمزه، ۱۳۸۶).

۲-۳-۱- فرایند شکل‌گیری دلبستگی

دلبستگی همانند پنجره‌ای است که هنگام تولد شروع به باز شدن می‌کند و حدود سنین ۳ الی ۵ سالگی کاملا باز می‌شود(با عزّت و همکاران، ۱۳۸۸).

اولین دلبستگی در حدود ۷-۶ ماهگی شکل می‌گیرد. زندگی کودک حول محور یک شخص خاص که قابل دسترس است و به طور منظم نیازهای مراقبتی او را پاسخ می‌دهد، می‌چرخد و ‌به این ترتیب رفتارهای جستجوی مراقبت کودک با پاسخ‌دهی منظم مادر تکمیل می‌شود(محمدی، ۱۳۸۹). کودک این کار را با گریه کردن، چسبیدن به مادر و حفظ نزدیکی با مادر انجام می‌دهد و مادرش را به هر فردی ترجیح می‌دهد. در زمان ترس و ناراحتی به دنبال مادرش می‌گردد، زمانی که می‌خواهد به کشف محیط اطرافش بپردازد وقتی مطمئن شد مادر برایش امنیت لازم را تأمین می‌کند به جستجو می پردازد و از نظر او مادر غیر قابل جایگزین است. کودک از تعامل با مراقبین انتظاراتی را شکل داده و به تدریج این انتظارات را در قالب یک سری بازنمایی ذهنی که بالبی به آن‌ ها الگوهای کارکرد درونی[۵۳] می‌گوید درونی‌سازی می‌کند(رمضانی و همکاران، ۱۳۸۶).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1401-10-01] [ 06:02:00 ب.ظ ]




این محصولات به هر اندازه که خواسته‌های فرد را برآورده کنند، دارای ارزشند. خواسته در بازاریابی، شکل برآورده ساختن نیازهاست و تقاضا توانایی رفع خواسته است، برای مثال نیاز به امنیت و وجود خطرات احتمالی و نسبی بودن امنیت در زندگی انسان مهمترین عامل پیدایی بیمه بوده است.

ب: مبـادلـه

توجه ‌به این حقیقت که بشر دارای نیازها و خواسته‌هایی است و محصولاتی وجود دارند که قادر به ارضای آن ها هستند، در تعریف بازاریابی الزامی‌است، اما کافی نیست. بازاریابی از زمانی آغاز می‌شود که فرد تصمیم می‌گیرد نیازها و خواسته‌هایش را از طریقی خاص که آن را «مبادله» می‌نامیم، ارضا کند.

۲-۱-۴- بازاریابی داخلی[۲۵]

بازاریابی داخلی یکی از مباحث بازاریابی است که حدود ۲۰ سال قبل به عنوان شیوه ای برای حل مسائل و مشکلات مربوط به کارکنان سازمان‌ها و ارائه خدمات با کیفیت به آنان توسط بری[۲۶] مطرح گردید. بازاریابی داخلی عبارت است از جذب، توسعه، انگیزش و تداوم کیفیت کارکنان از طریق شغل به عنوان یک محصول و ارضای نیازمندی‌های آن ها. به عبارت دیگر، بازاریابی داخلی فلسفه رابطه و پیمان مشترک بین مشتریان و کارکنان (مشتریان داخلی) سازمان است (کاهیل[۲۷]، ۱۹۹۵).

به تعبیری، بازاریابی داخلی به عنوان یک شناخت آکادمیک، علمی‌و تجاری در زمینه ارتقا سطح رضایتمندی مشتریان و کارکنان مطرح است. این شاخه از علم بازاریابی تا حدود زیادی متاثر از مدیریت کیفیت و بازاریابی خدمات است که بر اهمیت و ضرورت ایجاد کیفیت در کل فرایند ارائه خدمات تأکید دارد.

بازاریابی داخلی به بحث پیرامون رابطه مشتریان و عرضه کنندگان داخلی سازمان در ایجاد ارزش برای مشتریان خارجی می‌پردازد، که این امر می‌تواند به صورت یک زنجیره ارزش و ابزاری برای توسعه کیفیت محصولات و خدمات و تعاملات بین سازمانی و برون سازمانی در سازمان ظاهر گردد(لینگ ۲۰۰۰)[۲۸]. هدف بازاریابی داخلی ایجاد اطمینان از رضایتمندی بین کارکنان سازمان و توسعه کیفیت محصولات و خدمات به منظور دستیابی به رضایت مشتریان خارجی سازمان است، که این امر به صورت فرایندی از مشتریان داخلی به سمت مشتریان خارجی سازمان جریان دارد.

مطالعات انجام گرفته در این زمینه بیانگر ارتباط مثبت بین رضایت مشتریان داخلی سازمان (کارکنان) و رضایت شغلی مشتریان خارجی آن است. مطالعات کوهرت و لوین(۱۹۹۲) بیانگر این واقعیت است که رضایت کارکنان (مشتریان داخلی) بر کیفیت محصولات تأثیر بسزایی داشته و در نتیجه رضایت مشتریان خارجی را به همراه دارد .

۲-۱-۴-۱- بازاریابی داخلی در صنعت بیمه

ﺑﺎ ﺗﻮسعه ﻣﻔﻬﻮم ﺑﺎزارﻳﺎﺑﻲ و رﻗﺎﺑﺖ، ﺳﺎزﻣﺎنﻫﺎی ﺗﺠﺎری از ﺟﻤﻠﻪ ﺷﺮﻛﺖﻫﺎی ﺑﻴﻤﻪ در زﻣﻴﻨﺔ ﺑﻪ دﺳﺖآوردن ﺳﻬﻢ ﺑﻴﺸﺘﺮی از ﺑﺎزار، ﻣﺪﻳﺮان اﻳﻦ ﺷﺮﻛﺖﻫﺎ ﻧﺎﮔﺰﻳﺮ ﺑﻪدﻧﺒﺎل راه ﻫﺎﻳﻲ ﺑﺮای ﻛﺴﺐ رﺿﺎﻳﺖ ﺑﻴﺸﺘﺮ و وﻓﺎداری ﻣﺸﺘﺮﻳﺎﻧﺸﺎن ﻫﺴﺘﻨﺪ. جذب و حفظ مشتریان در صنعت بیمه کشور، با توجه به فعال شدن شرکت‌های بیمه خصوصی و توسعه اطلاعات و ارتباطات در سطح بین المللی که امکان مقایسه خدمات شرکت‌های مختلف بیمه در نقاط مختلف دنیا را در اختیار مردم قرار می‌دهد، به مراتب مشکل تر شده است (امیرشاهی،۱۳۸۶،۶۵-۷۲). ﻣﻮﺗﻮر ﺗﺠﺎرت ﻧﻪ ﻣﺤﺼﻮل و ﺑﺎزار، ﺑﻠﻜﻪ ﻣﺸﺘﺮی اﺳﺖ. ‌بنابرین‏، ماهیت شرکت‌های بیمه ایجاب می‌کند که در راستای مشتری مداری، جذب و حفظ مشتریان، استراتژی‌ها و راهکارهای مناسب را به کار گیرند. زیرا دوام و بقای این شرکت‌ها بستگی به مشتریان آن‌ ها دارد و هر قدر بتوانند مشتریان فعلی خود را حفظ نمایند در بلند مدت موفق تر خواهند بود. دیدگاه اصلی حفظ مشتریان این است که باید به صورت پیوسته با عرضه ارزش برتر به مشتری، رضایت وی را تأمین کرد (کاتلر ۲۰۰۸) در اﻳﻦ ﻣﻴﺎن ﻧﻘﺶ ﻛﺎرﻛﻨﺎن در اﻳﻦ ﺻﻨﻌﺖ، ﺑﺮ ﻫﻴﭻﻛﺲ ﭘﻮﺷﻴﺪه ﻧﻴﺴﺖ. ﻛﺎرﻛﻨﺎن راﺿﻲ ﻣﻲﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺗﻤﺎﻣﻲ ﺗﻼش ﺧﻮد را ﺑﻪ ﺟﺬب و ﻧﮕﻬﺪاری و رﺿﺎﻳﺖ ﻣﺸﺘﺮﻳﺎن ﻣﻌﻄﻮف ﻛﻨﻨﺪ. در ﺳﺎلﻫﺎی اﺧﻴﺮ ﺗﻌﺪاد زﻳﺎدی از ﺷﺮﻛﺖﻫﺎ و ﺳﺎزﻣﺎنﻫﺎ ﺑﻪ دﻧﺒﺎل راﻫﻜﺎرﻫﺎی ﻛﻠﻴﺪی ﺑﺮای ﺧﻠﻖ روشﻫﺎﻳﻲ در ﺟﻬﺖ ﮔﺮاﻳﺶ ﻛﺎرﻛﻨﺎن ﺑﻪ ﻣﺸﺘﺮیﻣﺪاری ﺑﻮده اﻧﺪ ﻛﻪ ﻳﻜﻲ از اﻳﻦ راﻫﻜﺎرﻫﺎ ﺑﺎزارﻳﺎﺑﻲ داﺧﻠﻲ اﺳﺖ(لیو، ۲۰۰۹)[۲۹] بازاریابی داخلی یک استراتژی جهت غلبه بر ناملموس بودن خدمات، بویژه ‌در مورد خدماتی نظیر بیمه که ارزیابی آن‌ ها برای مشتریان، حتی بعد از خرید و استفاده بسیار مشکل است، می‌باشد که در اﻳﻦ زﻣﻴﻨﻪ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﺑﻪ ﺷﺮﻛﺖﻫﺎی ﺑﻴﻤﻪ در دﺳﺘﻴﺎﺑﻲ ﺑﻪ اﻫﺪاﻓﺸﺎن ﻛﻤﻚ ﻛﻨﺪ.ﻓﻌﺎﻟﻴﺖﻫﺎی ﺑﺎزارﻳﺎﺑﻲ داﺧﻠﻲ از ﻃﺮﻳﻖ ﻧﻔﻮذ و اﻳﺠﺎد اﻧﮕﻴﺰه در ﻛﺎرﻛﻨﺎن، رﻗﺎﺑﺖﭘﺬﻳﺮی ﺳﺎزﻣﺎن را ﺑﻬﺒﻮد ﺑﺨﺸﻴﺪه و ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲﻫﺎ را ارﺗﻘﺎ ﻣﻲدﻫﺪ (احمد و همکاران ۲۰۰۳)[۳۰]. ﻃﻲ ﭼﻨﺪﻳﻦ ﺳﺎل، ﺗﻌﺎرﻳﻒ ﻣﺘﻌﺪدی از ﺑﺎزارﻳﺎﺑﻲ داﺧﻠﻲ اراﺋﻪ گردﻳﺪه اﺳـﺖ، اﻣﺎ ﻧﻜﺘه اﺻﻠﻲ در ﺗﻤﺎﻣﻲ آﻧﻬﺎ رﻓﺘﺎر ﺑﺎ ﻛﺎرﻛﻨﺎن ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻣﺸﺘﺮﻳﺎن داﺧﻠﻲ ﺳﺎزﻣﺎن و ﻛﺴﺐ رﺿﺎﻳﺖﻣﻨﺪی آﻧﺎن اﺳﺖ ﻛﻪ در ﻧﻬﺎﻳﺖ ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﺑﻬﺘﺮی در اراﺋﺔ ﺧﺪﻣﺎت ﻣﻄﻠﻮبﺗﺮ ﺑﻪ ﻣﺸﺘﺮﻳﺎن ﺧﺎرﺟﻲ و اﻓﺰاﻳﺶ رﺿﺎﻳﺘﻤﻨﺪی آﻧﺎن ﻛﺴﺐ کند(هانگ اینگ – سان ۲۰۰۵)[۳۱].

۲-۱-۴-۲-گام‌های بازاریابی داخلی

در به کارگیری مفاهیم بازاریابی داخلی گام‌های متعددی به منظور توسعه و ارزیابی مفهوم بازاریابی داخلی انجام می‌پذیرد. در یک تقسیم بندی این گامها در سه بخش دسته بندی می‌گردند:

  1. انگیزش و رضایتمندی کارکنان – در اولین گام بازاریابی داخلی، بیشترین تمرکز بر روی انگیزش کارکنان قرار دارد. این گام بازاریابی داخلی شامل دو قسمت است که عبارتند از:

    • توجه به کارکنان به عنوان مشتریان داخلی؛

  • تمرکز بر رضایتمندی کارکنان.

۲ – مشتری گرایی – در این مرحله از بازاریابی داخلی، درگیری کارکنان با خدمات و پاسخگو بودن آن ها نسبت به مشتریان خارجی مورد توجه هستند. هدف اساسی بازاریابی داخلی ایجاد تعامل مثبت بین کارکنان و مشتریان است. ارائه خدمات مؤثرتر نیازمند هماهنگی مؤثر بین کارکنان بلافصل با مشتریان از یک طرف و کارکنان رده‌های بعدی از طرف دیگر است.

۳ – توسعه و گسترش مفهوم بازاریابی داخلی

در این مرحله به کارگیری استراتژی‌های بازاریابی داخلی و مدیریت تغییر در سازمان مورد توجه است. به طور کلی در این مرحله بازاریاب داخلی به عنوان ابزار به کارگیری استراتژی‌ها و اداره مشتریان در جهت دستیابی به اهداف سازمانی است (رفیق و احمد، ۲۰۰۰)[۳۲]. با توجه به تغییر و تحولات گسترده در زمینه‌های مختلف کسب و کار بازاریابی داخلی همسو کننده تمامی‌سطوح سازمانی با اهمیت بهبود خدمات به مشتریان می‌باشد . در حقیقت بازاریابی داخلی مقدم و تا حدی ارجحتر نسبت به بازاریابی خارجی است و اگر چه این مقوله در بسیاری از سازمان‌ها کاملا تعریف نشده و یا خارج از حدود اختیارات واحد بازاریابی می‌باشد،اما بازاریابی امروزی توجه به همسویی کارکنان را در دستور کار اولیه خود قرار داده است . پس از اجرای همگن و بدون نقص مراحل بازاریابی داخلی و خارجی،بازاریابی تعاملی تکمیل کننده مدل بازاریابی نوین بخش محصول – خدمات است . بازاریابی تعاملی یعنی اینکه، کیفیت خدمات درک شده وابسته به کیفیت ارتباطات سیستم میان کارکنان و مشتریان می‌باشد.

شکل ۲-۱ : سیاست‌های بازاریابی برای سازمان‌های محصول-خدمت

۲-۱-۵- پیدایش آمیخته بازاریابی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:02:00 ب.ظ ]




۲-۵-۳)موانع فرهنگی و اجتماعی

این موانع در واقع به جایگاه زنان در جامعه بر می‌گردد . برخی نویسندگان نفوذ نداشتن زنان در گروه و سازمان را به نقشهای اجتماعی آنان مرتبط می دانند . این موضوع در تمامی جوامع البته به طور نسبی وجود دارد و همین باعث کاهش نفوذ رهبری زنان می شود به عنوان مثال یک مطالعه از ۳۶۰ مدیر زن و مرد در سازمان‌های دولتی آمریکا نشان داد که این عده از قابلیت و انگیزش مساوی برخوردارند ولی مردان ‌بر اساس انتظارات آینده و زنان ‌بر اساس عملکرد گذشته مورد بررسی و ارزیابی قرار می گرفتند این مطالعه نتیجه گیری می‌کند قضاوت برای گزینش مدیران ذهنی است تا عینی .البته این موضوع به جنبه‌های خانوادگی هم مربوط است . بررسی‌ها نشان می‌دهد که احتمال قرار گرفتن در موقعیت رهبری به ویژه برای زنان در موقعیت فرزند اول اهمیت خاصی وجود دارد . جو خانوادگی ، نظم و صمیمیت روابط به توسعه مهارت و عملکرد دختر خانواده در جامعه کمک می‌کند . چنانچه مادر در خانواده اقتدار داشته باشد ، احتمال این امور بیشتر خواهد شد. تشویقهای پدر و نحوه برخورد اولیاء با تربیت دختر عامل مهم دیگرشناخته شده است .(همان منبع (

۲-۶)مباحث تئوریک در زمینه مدیریت زنان

در سال‌های اخیر این سئوال مطرح بوده است ، که آیا تفاوت جنسیت منجر به اتخاذ سبک خاص مدیریت و رهبری می شود ؟

اغلب گفته می شود که ویژگی‌های شخصیتی و متفاوت زنان و مردان اثر مهمی ‌بر سبک مدیریت و عملکردشان دارد . البته هیچ دلیل منطقی نیز وجود ندارد که دال بر این باشد که تفاوت جنسیت ، تعیین کننده سبک خاص مدیریت است . از خصوصیات مردان ، هدفگرا بودن و خود تائیدی است ، مردان معمولاً به فکر خود هستند در حالی که خصوصیات زنان ، جامعه گرایی ، احساسی بودن ، مثبت گرایی و توجه به دیگران است . از سوی دیگر اکثر زنان اصرار دارند که روش های همکاری و اشتراک مساعی در کار ، برای افزایش کیفیت خدمات ضروری است . زنان بیشتر بر مشتریان و کاربران تأکید دارند و محیط کاری را که روابط کار باز و غیر رسمی باشد ترجیح می‌دهند ، زنان بیشتر بر حل مشکلات توجه دارند و در زمینه مدیریت گرایش به برنامه ریزی دارند . همچنین تحقیقات دیگری نشان می‌دهند که مدیران مرد گرایش دارند ، سبک تبادلی را اتخاذ کنند در حالی که زنان تمایل دارند سبک‌های رهبری تحول را برگزینند اما مشخص شده است که اغلب مدیران با عملکرد بالا از هر دو سبک استفاده می‌کنند . در سبک رهبری تبادلی ، زیردستان با تعریف واضحی از نقش و مسئولیت‌ها ، رهبری می‌شوند در حالی که در سبک مدیریت تحول ، افراد را به شیوه کاریزماتیک اداره می‌کنند . مدیران عالی بایستی به خصوصیات مدیران زن توجه داشته باشند . بسیاری از تحقیقات نشان داده‌اند که اتخاذ سبک رهبری و مدیریت انتقالی به وسیله زنان موفقیت بهتری در بهبود عملکرد و رضایت کارکنان ایجاد ‌کرده‌است . ‌بنابرین‏ ممکن است بهتر باشد که زنان سبک مستبدانه ای را انتخاب نکنند ، با این حال پیشنهاد می شود که مدیران زن ، به جای اینکه سبک‌های مردان را تقلید کنند ، سبک‌های رهبری منحصر به فردی را تجربه کنند . در عین حال دیدگاه اقتضایی تأکید دارد که محیط‌های رهبری مختلف ممکن است به نوع متفاوتی از سبک‌های رهبری و خصوصیات شخصیتی متفاوت نیاز داشته باشند . در زمینه مدیریت و رهبری زنان بایستی اشاره کرد که عواملی وجود دارند که می‌توانند مانع تغییرات رو به بهبود در وضعیت زنان و موفقیت آن ها در سبک‌های رهبری شوند ؛ که بعضی از این عوامل به فرهنگ غالب ‌در مورد جنسیت افراد مربوط می شود . بعضی از آن ها به ماهیت سازمان (سیستم های مدیریت ، اقتصاد و سیستم های حرفه ای ) مربوط می شود . افراد هر سازمان مهمترین بخش و با ارزش ترین دارایی سازمان است . به منظور استفاده بهینه از این منابع ، مهم است که نقاط قوت و ضعف هر دو (زنان و مردان ) از طریق ایجاد یک محیط منصفانه و توأم با اعتماد در سازمان بهینه شوند (عباسی ،۱۳۸۰،ص ۱۱۹)

یکی از عوامل مهم دیگر که بر مردانه بودن مناصب مدیریتی صحه می‌گذارد «باورهای فرهنگی »است . بسیاری از زنان که مشارکت های سیاسی دارند به صورت مستقل عمل نکرده و تحت تاثیر نظرات همسر و یا سایر مردان خانواده خود وارد عمل می‌شوند تحقیقات نشان می‌دهد که مردان الزامی برای مشاوره سیاسی با همسر خود نمی بینند اما زنان شدیداًً تحت تاثیر آرای و نظرات سیاسی با همسر خود قرار می گیرند . چنین وضعیتی به تحکیم و باز تولید باورهای فرهنگی در باب «ویژگی های ذاتی زنان » و « ماهیت مردانه سیاست » و تقابل این دو مفهوم با یکدیگر کمک می‌کند در واقع در چنین شکلی از فعالیت سیاسی آنچه کم رنگ تر به چشم می‌خورد ، خود آگاهی واقعی زنان است(گروسی ،۱۳۸۵،ص ۱)

۲-۷)شرح مختصری بر هر یک از واژه های تحقیق

۲-۷-۱)ویژگی های شخصیتی

کودک از همان ابتدا که شروع به شناخت خود و محیط پیرامونش می‌کند ، به قدرت و توانایی خود برای تسلط بر محیط و اطرافیانش آگاه می شود . یکی از عوامل مؤثر در رشد اعتماد به نفس کودکان و نوجوانان ، والدین و اعضای خانواده هستند . اگر کودک در خانواده یی سرشار از صمیمیت ، محبت ، و مهربانی رشد یابد می‌تواند ویژگی های شخصیتی خود را بشناسد و با اطمینان به توانایی‌های خود با مشکلات و مسائل گوناگون روبرو شود و از طرفی می‌تواند با رفتارهای نامطلوب و منفی خود ، برخوردی واقع بینانه داشته باشد و در صدد رفع و تغییر آن ها بر آید . از آنجایی که اعتماد به نفس صفتی ارثی نیست ، اگر کودک ضمن انجام فعالیت های مختلف مدام دچار محدودیت شود و نتواند تجارب جدید و مفیدی در زندگی کسب کند ، ترسو، کمرو و خجول بار می‌آید و قدرت تصمیم گیری هم ، در او رشد نخواهد یافت . نتایج تحقیقات نشان می‌دهد که اغلب پدران و مادران نسبت به پرورش فرزندان پسر و دختر خود دید یکسانی ندارند . زمانی که کودکی متولد می شود ، نخستین پرسشی که پس از سلامتی نوزاد مطرح می شود ، جنسیت اوست . اگر نوزاد دختر بود ، لباس صورتی و اگر پسر بود لباس آبی به تن او می‌کنند و بر همین اساس رفتار بزرگسالان نیز طبقه بندی می شود . به پسران فرصت بیشتری برای کندو کاو دنیای فیزیکی پیرامونشان داده می شود و همین امر موجب تقویت مهارت های حرکتی بیشتر آنان می شود . برعکس دختران به شیوه یی محدودتر پروش می‌یابند و آنان را برای تعاملات کلامی شان بیشتر تشویق می‌کنند . (سلحشور ،۱۳۸۲،ص ۱۰)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:02:00 ب.ظ ]




۴-۲-۵- شرایط فرهنگی:

فرهنگ یکی از دیگر از عوامل زیر سؤال بردن کرامت زن می‌باشد. مرد نباید هیچ گاه تحت تأثیر زن خود قرار گیرد یا به اصطلاح زن ذلیل باشد مردی که در خانه به همسر خود محبت می‌کند و در کارهای خانه به او کمک می‌کند یک لکه ننگ بزرگ برای وی محسوب می شود. متأسفانه در این کشورخُرده فرهنگ هایی وجود دارد که خشونت به عنوان یک پدیده اصیل درآن ذکر شده است.

۴-۲-۶- عدم امنیت روانی بر خانواده ها:

گمان بد، امنیت خانواده را از بین می‌برد و باعث ایجاد محدودیت های کاری و اجتماعی برای زنان
می‌گردد. گمان بد و بی اعتمادی فضای گرم خانواده را به یک فضای نا امن تبدیل می‌کند.

۴-۳- خشونت علیه زنان در افغانستان بعد از ده سال جنگ:

سقوط طالبان با وعده بعضی از آزادی ها و حقوق پایه ای برای زنان همراه بود. البته طی این ده سال وضع زنان و دختران افغان بهبودهای جدی پیدا ‌کرده‌است و محدودیت های رسمی برای دستیابی به تحصیل، کار، خدمات بهداشتی و درمانی لغو شده اند. میلیون ها دختر برای اولین بار به مدرسه راه پیدا کردند. زنان وارد دولت شدند، در انتخابات برای تصدی شغل هایی برگزیده شدند، افسر پلیس و یا حتی سرباز شدند. با این حال در زیر سطح ظاهر این تغییرات، مسائل عمیق کهنه سرجایشان هستند. زنان در زندگی اجتماعی و عمومی، مورد آزار و اذیت، مورد تهدید قرار گرفته و گاه به قتل رسیده اند. حدود ۴۰۰ زن و دختر در حال حاضر به دلیل جرائم اخلاقی که اکثراً برای فرار از اذیت و آزار و ضرب و شتم است، در زندان هستند. با کاهش علاقه و توجه بین‌المللی نسبت به افغانستان زنان افغان بیش از هر زمان دیگر در طی ده سال گذشته، در معرض حمله اند. (پزشکان بدون مرز، ۱۳۸۸)

۴-۴- موارد خشونت علیه زنان در افغانستان:

۴-۴-۱- چند همسری:

در ماده ۸۶ ق. م افغانستان چند همسری مجاز دانسته شده هر ‌چند که منوط به وجود شرایط خاصی است. به طور مثال مرد باید بتواند با همسران خود به عدالت رفتار کند یا برای ازدواج دوم و سوم خود توجیه قانونی داشته باشد مانند ناباروری همسر اول، هر چند بنا به گزارش ها این شرایط اغلب رعایت نمی شود. در برخی ‌گروه‌های اجتماعی چند همسری نشان دهنده شخصیت اجتماعی است. (اشتری، ۱۳۹۰، ص ۴۴) زنان به خاطر ننگ طلاق در جامعه و عدم پذیرش آن از سوی مردم جامعه افغانستان تن به چند همسری شوهران خود می‌دهند و اینجا است که این زنان در واقع مورد خشونت روانی و بی عدالتی حق انتخاب قرار می گیرند.

۴-۴-۲- طلاق:

هر چند قانون مدنی افغانستان در ماده ۸۷ امکان انحال نکاح را در موارد خاصی برای زن پیش‌بینی نموده است اما با این حال در جامعه افغانستان طلاق به شدت مذموم بوده و زنان بیش از آن که پذیرای طلاق باشند حاضرند تن به چند همسری شوهران خود دهند. (پزشکان بدون مرز، ۱۳۸۸)

چون در جامعه افغانستان دید عرف و جامعه به یک زن طلاق گرفته به گونه ای دیگر است و در واقع دیگر آن زنان بعد از طلاق دارای هیچ شان اجتماعی نمی باشند و به عنوان یک زن خوب به آن ها نگریسته نمی شود.

۴-۴-۳- معاوضه:

مُعضل بزرگی در افغانستان وجود دارد به نام ازدواج معاوضه ای، این نوع ازدواج در ماده ۶۹ ق. م افغانستان رد شده است ولی عرف جامعه افغانستان پشتوانه این رویه است. روسای خانواده های ضعیف که
نمی توانند از زنانشان محافظت کنند نوامیس خود را از دست می‌دهند در واقع در این روش زنان مبادله می‌شوند و مردانی که نمی توانند قرض خود را ادا کنند به جای آن ناموس خود را معاوضه می‌کنند.

( مردم سالاری، ۱۳۸۷).

۴-۵- حمایت نظام جزای بین الملل در مقابله با خشونت علیه زنان در افغانستان:

مقام های سازمان ملل متحد با ارزیابی وضعیت زنان در افغانستان بارها تأکید نموده اند که دولت افغانستان باید در جهت کاهش خشونت علیه زنان اقدام کند. فرستاده های ملل متحد معتقدند که با وجود
پیشرفت هایی که از زمان سقوط طالبان تاکنون صورت گرفته است، اما خشونت علیه زنان افغان کماکان به شکل گسترده و فراگیر آن ادامه دارد که از جمله مهمترین خشونت ها علیه زنان وادار کردن آن ها به
ازدواج های اجباری در سنین کودکی است.( مطالعات راهبردی زنان،۱۳۸۰)

مقام های افغانستان بر طبق کنوانسیون های بین‌المللی و هم چنین قانون اساسی کشور خود ملزم هستند که با خشونت علیه زنان مبارزه نموده و متخلفین را مجازات کنند. قانون اساسی افغانستان در ماده ۲۲ می‌گوید که زن و مرد افغانستان در برابر قانون دارای حقوق مادی برابر می‌باشند.(پزشکان بدون مرز، ۱۳۸۸).

خشونت علیه زنان، نمایشی از نابرابری تاریخی روابط قدرت میان زن و مرد است که به تحت تسلط کشاندن و تبعیض علیه زنان توسط مردان و جلوگیری از پیشرفت کامل زنان انجامیده است. در همه کنوانسیون های ملل متحد به ویژه کنوانسیون های معطوف بر حمایت از حقوق زنان تأکید به عمل آمده تا دول وکشورهای امضا کننده، یا الحاق شونده اصل مساوات میان زنان و مردان، حمایت از حقوق زنان، رفع هر نوع تبعیض، رفع کلیه مقررات جزایی را که موجب تبعیض نسبت به زنان می‌گردد بایستی توسط قانون اساسی و دیگر قوانین تأکید گردد.

در افغانستان اصولاً آماری از خشونت علیه زنان وجود ندارد و خشونت علیه زنان یک امر نهادینه شده است به گفته دکتر سیما سمر، رئیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان که به مناسبت روز جهانی محو خشونت علیه زنان در جمعی از زنان و نهادهای مدنی صحبت می کرد در سال ۸۸ بیش از هزار واقعه خشونت علیه زنان تنها در کمیسیون مستقل حقوق بشر به ثبت رسیده، وی همچنین افزود: فرهنگ معافیت در کشور دسترسی زنان به حقوقشان را دشوار ساخته و در خیلی از موارد، زنان و دختران از سوی مسئولان نهادهای مجری قانون مورد خشونت قرار می گیرند. (اشنایدر، ۱۳۸۹، ص ۵)

‌بر اساس یک ارزیابی دیگر از سوی کمیسیون حقوق بشر، ۸۵ درصد از زنان گفته اندکه آنان در خانه از سوی شوهرانشان مورد خشونت قرار می گیرند . (اشتری، ۱۳۹۰، ص ۴۵)

هر چند حکومت افغانستان به پشرفت زنان متعهد است و باید در این راستا تلاش کند، اما بنا به ادعای رئیس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان، تاکنون حکومت ‌به این امر کمکی نکرده است. حامد کرزی در بیانیه ی مراسم تحلیف خود هر چند خطوط اصلی کار خود را بیان نمود و به آن متعهد شد، اما از تلاش برای بهبود زنان اسمی برده نشد .(مردم سالاری، ۱۳۸۷) بر طبق گفته شهلا همتی عضو کمیسیون زنان پارلمان افغانستان خشونت علیه زنان در طول ۵ سال گذشته نه تنها کاهش نیافته بلکه در بعضی موارد رشد هم داشته است و این بدان معنی است که برنامه ریزی نظام جزای بین الملل مطابق بافت جامعه افغانستان نبوده است.(مطالعات راهبردی زنان،۱۳۸۰) در ۲۸ آگوست ۱۹۹۸ شورای امنیت سازمان ملل از تداوم تبعیض علیه دختران و زنان و دیگر موارد نقض حقوق بشر در افغانستان ابراز نگرانی نمود. شورا از ‌گروه‌های افغانی خواست تا به تبعیض علیه دختران و زنان و دیگر هنجارها و استانداردهای پذیرفته شده بین الملل در این خصوص پایبند باشند. (میرعباسی، ۱۳۹۰، ص ۱۷۷)

۴-۶- اعمال روزمره خشونت علیه زنان در افغانستان:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:02:00 ب.ظ ]




همچنین داشتن وظیفه نه چندان سنگین در ارائه دلیل با هدف ارزش مندی مطرح می شود و اگر ارزش افراد مورد توجه قرار گیرد مفاد مطرح شده نشان می‌دهند که موضوع به درستی مورد توجه قرار گرفته است. اگر تأکید بر محتوا صورت بگیرد و دامنه وظیفه به عنوان اصل ابزار کنترل در نظر گرفته می شود نه به صورت مصنوعی و نه یکنواخت. بلکه لازم است تا در ارتباط با وظیفه ارائه دلیل دست آورد مشابهی پذیرفته شود ،که با توجه به وظیفه فعالیت منصفانه قابل اجراست. همچنین دلیلی برای عدم دلیل ممکن بودن آن مطرح نشده است همچنین قوانینی برای ارائه دلیل در شرایط خاص مطرح شده است[۱۹۲].

جایگاه پیش فرض ‌به این دلیل است که باید به صورت ملموس و مناسب خوانندگان درک میکنن چگونه سازمان به نتیجه خود ‌در مورد موضوعات متناقض می‌رسد[۱۹۳].

از این نقطه شروع ، ویژگی های خواص این پرونده ‌در مورد وظایف سنگینتر و سبکتر در نظر گرفته می شود. به عنوان مثال ، مهم ترین موضوع مورد توجه از این نظر برای یک فاکتور ویژه در فرایند تصمیم گیری با ارائه دلیل فراهم می شود[۱۹۴].

ملاحظات نهادینه نیز مورد توجه قرار می‌گیرد ، به عنوان مثال بیان می شود که باید در ذهن داشت که هزینه ها در بررسی ها و قضاوت ها در نظر گرفته شود تا تصمیمات آگاهانه تری ‌در مورد مفاد استیناف ارائه شود. به علاوه یک تصمیم قابل توجه در اصطلاح ارائه دلیل این است که: باید اجازه به دادگاه استیناف داده شود[۱۹۵].

و در اصطلاح ارائه دلیل سدلی جی فاکتوری را مطرح کرد که بر محتوای وظیفه اثر می‌گذارد. این اصل به کار برده می شود که در آن تصمیم با ابزار رسمی متناقض از جانب تصمیم گیرنده صورت می‌گیرد[۱۹۶].

در همین حال ، مشخص است که سایر فاکتور ها ممکن است این وظیفه را سبک تر کنند .

ابتدا ، اگر قانون موضوعه وظیفه محدودی برای ارائه دلیل قائل شود این اقدامات قانونی ممکن است که نشان دهند که پارلمان به چه اطلاعاتی توجه می‌کنند، و این اطلاعات به چه کسی باید داده شود ۵.

به هر حال این عبارت را نباید بیش از حد گسترش داد در حالی که به خوبی تأیید شده محتوای ارزشمند اصول باید تعیین شوند .

البته در برابر پیشینه قانونی، و مشخص نیست مدت این قانون موضوعه بسیار قطعی و تعیین کننده است. بعد از همه موارد ، اصول قضاوت طبیعی چندان گسترده نیست ‌به این صورت که قانون برقراری انصاف نباید اعمال شرایط قانون عمومی را در نظر نگیرد[۱۹۷]

دوم اینکه ، اگر در ارائه دلیل مشکل وجود داشته باشد اینکار کار بسیار مشکل خواهد بود. به علاوه قضاوت ‌در مورد پرونده آشا : لرد ولف سی جی[۱۹۸]. بسیار سبک است و در آن بیان شده که گرچه تصمیم گیری از چندین فرد تشکیل شده ،که هریک از آن ها دلیلی برای تصمیم گیری متفاوت نسبت به همکاران خود دارند. اگر دلایل کامل لازم باشد، گفته می شود که : هر یک از اعضای گروه باید دیدگاه خود را درمورد سایر کاربرد ها بیان کنند. ‌بنابرین‏ گفته می‌شوند که این مسئولیت سررسیده است[۱۹۹]

باز هم این عبارت نباید خیلی گسترده درنظر گرفته شود. دلایل مجاز همانند دلایل مطرح شده در آشا[۲۰۰] محدود هستند و وجود وظیفه ارائه دلیل را به نفع عبارات تغییر می‌دهد. وضوح در وجود وظیفه ارائه دلیل کاملا آکادمیک است. ارزش هنجاری این عبارات بسیار قابل توجه است وظیفه ارائه دلیل نباید کاملا بیان شود[۲۰۱]

گفتار دوم :محتوای ارائه دلیل

۱٫ محتوای تصمیمات

هر تصمیم هیئت باید به نحوه ای ثبت شود که توضیح دهد تصمیم بر چه اساسی بوده مهمتر از همه اینکه چرا این تصمیم گرفته شده است ، با توجه به ایجاد شفافیت تصمیمات باید به صورت پیش نویس ارائه شوند تا امکان درک موضوعات قبل از ارائه به هیئت برای خوانندگان ایجاد شود ،یافته های آن، محتوای تصمیمات و دلایل بدون نیاز به مطالب دیگر باید روشن باشند .

۱٫تصمیم باید :

۱-۱-شکایت یا زمینه استیناف را توضیح دهد

۲-۱هر موضوع رویه ای مثل درخواست قضاوت و عدم حضور طرفین یا قانون حقوق بشر را تعیین کند و مشخص کند که چگونه باید با آن ها کنار آید و چرا؟

۱-۳٫هر یک از حقایقی را که ‌در مورد آن ها بحث نشده است را مشخص کند .

۱-۴٫حقایق مربوط به مشکل و حقایق مرتبط را تعیین کند .

۱-۴-۱٫چه شواهدی مرتبط با این موضوع هستند.

۲-۴-۱٫چه شواهدی اولویت دارند و چه شواهدی رد می‌شوند و چرا ؟

۳-۴-۱٫در پروند های که شواهد مدارک متناقضی را ارائه دهند چرا شواهد یک شاهد بر دیگری ترجیح داده می شود.

۵-۱٫نتایج به دست آمده توسط هیئت منصفه توسط هر یک از طرفین ارائه می شود.

۶-۱٫ استاندارد اثبات کاربردی را مشخص کند.

۷-۱٫ یافته های حقیقت توسط هیئت را تعیین کند .

۱-۷-۱٫در حالت هیئت اداری ،اینکه این حقایق جزء قانون هستند یا خیر باید مشخص شود .

۲-۷-۱٫‌در مورد هیئت استیناف ، اینکه تصمیم شورای اجرایی/انتظامی ‌بر اساس خطای قانون یا حقیقت یا اقدامات غیر قابل موجه از تماییز باشد یا غیر منصفانه باشد به خاطر بروز خطا یا اینکه شواهد جدید در دسترس قرار می گیرند و آیا مصوباتی که اعمال می‌شوند شدید می‌باشد و یا کم .

۸-۱٫‌در مورد هیئت انتظامی

۱-۸-۱٫باید شواهد نشان داده شده برای متوقف سازی یا تشدید و یافته های منصفه در ارتباط با شواهد تعیین شوند.

۲-۸-۱٫چرا هر مصوبه ای که اعمال می شود مناسب است[۲۰۲].

۳-۸-۱٫آیا پاسخ دهنده باید کل یا بخشی از هزینه مراحل دادگاه را بپردازد،چرا؟

۹-۱٫‌در مورد هیئت استیناف دلایلش تعیین شوند .

۱-۹-۱٫برای تأیید یا تنوع تصمیمات اتخاذ شده توسط هیئت انتظامی

۲-۹-۱٫در موارد مناسب برای مصوبه های متفاوت یا مصوبه های اعمال شده توسط هیئت انتظامی

۳-۹-۱٫هر سفارشی که برای هزینه ها داده شده.

۲٫روش های تهیه پیش نویس

طول و جزئیات تصمیم برطبق ماهیت و پیچیدگی پرونده قبل از اینکه هیئت تصمیم گیری کند متفاوت است به هر حال امکان نوشتن کامل آن (شکایت ) به انگلیسی وجود دارد

-یک تصمیم باید

نوشته شده یا کتبی باشد ‌بنابرین‏ پاسخ دهنده (استیناف کننده ،به آن توجه می‌کند ،هر فرد شکایت کننده یا ‌گروه‌های علاقه مند می‌توانند تصمیم اخذ شده و دلایل آن را درک کنند).

-به صورت واضح و بدون ابهام نوشته شود از اصطلاحات عامیانه ،تکنیکی یا زبان پیچیده و مبهم یا توضیح هر کدام که باید به کار برده شود جلوگیری به عمل بیاید .

-به صورت جملات کوتاه و پاراگراف های کوتاه نوشته شود .

-از به کار بردن لغات نا آشنا و پیچیده جلوگیری شود دقیق باشد ولو به هر زبانی[۲۰۳].

۳٫روش اعمال تکلیف به بیان دلایل

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 06:02:00 ب.ظ ]