دانلود فایل های دانشگاهی – خلاصه فصل – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
البته پژوهشهایی هم بوده اند که همبستگی میان سلامت روان و فرسودگی شغلی را به گونه متفاوتی در نظر گرفتهاند؛ به عنوان مثال جابر و الزوبی[۵۲] در پژوهش بر مدرسین دانشگاهی، گزارش کردند که میان فرسودگی شغلی و سلامت روانی همبستگی وجود دارد؛ همچنین آن ها با تحلیلهای رگرسیون دریافتند که سلامت روان، پیشبین بهتری برای فرسودگی شغلی است (تا اینکه فرسودگی پیشبین سلامت روانی باشد) (جابر و الزوبی، ۲۰۱۲).
تحقیقات داخلی
در میان پژوهشهای داخلی، ویسی و همکاران (۱۳۷۹) رابطه میان استرس شغلی و سلامت روانی را منفی یافتهاند. در عین حال بر اساس تحقیق آن ها، این رابطه منفی را سرسختی روانی کارکنان و میزان حمایت اجتماعی در دسترس آن ها تعدیل می کند. هاشم زاده و همکاران نیز رابطه منفی میان استرس شغلی و سلامت روان را در میان کارکنان یک بیمارستان یافتهاند. بر اساس پژوهش آن ها کارکنان درمانی از استرس شغلی بالاتر و سلامت روانی پایینتری نسبت به کارکنان اداری برخوردارند. همچنین آن ها سطح سلامت روان را در مردان بالاتر از زنان، و میزان استرس شغلی را در کارکنان قراردادی بیش از سایر کارکنان یافتهاند (هاشمزاده و دیگران، ۱۳۷۹).
در سال ۱۳۸۴ حسنزاده و همکاران بر اساس پژوهشی دریافتند که میزان استرس شغلی کارکنان در یک شرکت پتروشیمی، بعد از خصوصیسازی نسبت به قبل آن افزایش داشته است. این در حالی است که همزمان سلامت روانی آن ها نیز کاهش یافته است. به علاوه بعد از خصوصیسازی، استرس شغلی و سلامت روانی رابطه منفی قویتری نشان دادند. عبدی ماسوله و همکاران علاوه بر اینکه ابعاد فرسودگی شغلی (به ویژه بعد عدم کارایی) را در پرستاران بالا یافتهاند، رابطه منفی معنیداری هم میان فرسودگی شغلی و سلامت روانی یافتهاند (عبدی ماسوله، و دیگران، ۱۳۸۶).
صابری و همکاران نیز در سال ۱۳۸۷ رابطه فرسودگی شغلی و سلامت روان را در گروهی از قضات و دادیارها مورد بررسی قرار دادند و بین فرسودگی شغلی و سلامت عمومی همبستگی معنیداری یافتند. همچنین علوی و جنتیفرد در سال ۱۳۸۸ رابطه فرسودگی شغلی و سلامت روان را در گروهی از بافندگان فرش با یک گروه کنترل مقایسه کردند و میزان فرسودگی شغلی را در بافندگان فرش پایین، و سطح سلامت روانی آن ها را پایین یافتند. در پژوهش بر شاعلین بخشهای ویژه بیمارستان، رحمانی و همکاران (۱۳۸۹) رابطه قابل توجهی میان استرس شغلی، فرسودگی شغلی و سلامت روانی کارکنان یافتند.
یافته های تحقیق غنی و همکاران (۱۳۹۰) بر گروهی از کارکنان شاغل در حوزه ستادی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، رابطه بین مؤلفه های اضطراب – بیخوابی، افسردگی و اختلال در عملکرد اجتماعی سلامت روان را با فرسودگی شغلی مثبت نشان میدهد؛ اما آن ها میان مؤلفه علائم جسمانی سلامت روان با فرسودگی شغلی رابطه ی معناداری نیافتند. رابطه معناداری نیز بین جنسیت شرکت کنندگان در تحقیق با سلامت روان ایشان یافت نشد. همچنین نتایج آن ها از شیوع قابل توجه فرسودگی شغلی در این افراد خبر میدهد. شاکرینیا (۱۳۹۱) ابعاد عاطفی و روانی فرسودگی شغلی را با بهداشت روانی پرستاران مرتبط یافته است (رابطهای منفی). همچنین او هر دوی این متغیرها را با آشفتگی اخلاقی پرستاران همبسته یافته است.
به عنوان یک جمع بندی از تحقیقات موجود، عریضی و همکاران (۱۳۹۱) در یک فراتحلیل که بر تحقیقات داخلی پیرامون رابطه فرسودگی شغلی با سلامت روان صورت داده اند، نتیجه گرفتهاند که فرسودگی شغلی و به ویژه بعد خستگی عاطفی آن با سلامت روانی رابطه منفی دارد که شدت این رابطه بیشتر از متوسط و قابل توجه است. بر اساس نتایج این فراتحلیل، رابطه خستگی عاطفی با سلامت روان متوسط و بیش از رابطه سایر ابعاد فرسودگی با سلامت روان است. افزایش میزان خستگی هیجانی، به کاهش قدرت سازگاری فرد در مقابل عوامل تنیدگی زا و در نتیجه، پیدایش نشانه های رفتاری و جسمانی می انجامد.
البته پژوهشهایی هم بوده اند که خلاف انتظار، رابطه معنیداری میان فرسودگی شغلی و سلامت روانی نیافتهاند. از میان این پژوهشها میتوان به پژوهش اسدی و همکاران اشاره کرد که اگرچه هوش هیجانی را پیشبین مهم فرسودگی شغلی و همچنین سلامت روان یافتهاند، اما میان فرسودگی شغلی و سلامت روان رابطهای ندیدند (اسدی و دیگران، ۱۳۸۶).
خلاصه فصل
بررسی ادبیات موجود نشان میدهد که عوامل مؤثر دراسترس شغلی، رضایت شغلی، فرسودگی شغلی، و سلامت روانی، عواملی پیچیده هستند که در بسیاری مواقع همپوشی دارند. به نظر میرسد در میان پژوهشها، آنهایی که به رابطه فرسودگی و سلامت روان میپردازند، نسبت به سایر پژوهشها کمتر هستند؛ همان طور که اشاره شد، این پژوهشها نیز تا کنون بیشتر برای مشاغل خدمات اجتماعی و به خصوص کادر درمانی صورت گرفته است؛ به عنوان نمونه، تحقیقات متعددی وضعیت فرسودگی و سلامت روانی را در پرستاران بررسی کرده اند؛ این تحقیقات نشان داده اند که پرستاران در مقایسه با سایر مشاغل، از فرسودگی شغلی بیشتر و سلامت روانی کمتری برخوردار هستند. از جمله طبق بررسی که خاقانیزاده و همکاران (۱۳۸۵) انجام دادند، پرستاران به دلایل متعددی چون ماهیت استرس زای این حرفه، فشارکاری، مواجه شدن با موقعیت های غیرمترقبه، نوبتهای کاری، عوامل سازمانی و غیره نسبت به سایر اقشار جامعه سلامت روانی پایینتری نشان دادند. بر این اساس بسیاری از تحقیقات برای ارزیابی شدت فرسودگی شغلی و مشکلات سلامت روان در سایر مشاغل نیز، شغل پرستاری را ملاک قرار داده اند. به عنوان مثال بر اساس پژوهشی که بر کارکنان یک مرکز تحقیقات هستهای صورت دادند، نجفی و همکاران (۱۳۷۹) از وجود رابطه معنیدار میان فرسودگی شغلی و سلامت روانی کارکنان خبر دادند؛ طبق گزارش آن ها، میزان فرسودگی در این کارکنان، کمتر از کادر درمانی بیمارستانها تخمین زده شده است (نجفی، صولتی، و فروزبخش، ۱۳۷۹).
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-10-01] [ 06:00:00 ب.ظ ]
|