همان‌ طور که می‌دانیم عوامل روانی جرم زا بسیار در وقوع یک جرم مؤثر هستند که علّت آنهم نبود امنیت و آسایش روانی و داشتن ثبات و تکیه کردن به امور موهوم است.ایمان به خداوند در کاستن از این بار روانی و رسیدن به تعادل روحی بسیار مؤثر است.انسان مجموعه ای است از متضادها،در جایی عشق می ورزد و در جایی نقش یک انسان مجرم و بزهکار را بازی می‌کند،در جایی آرام است و در جایی خشن.امواج این گرایش ها هر لحظه از جایی سر بر می آورد و ایمان به خدا لنگرگاه و ساحلی است برای این رود خروشان.

یکی از عوامل مهمی که آرامش روانی فرد و روان آدمی را بر هم می زند اضطراب و پریشانی افراد است.در این دنیای متلاطم عوامل و مسائل بسیاری است تا انسان را نگران کند و آرامش را از فرد بگیرد.اساسا انسان از اینکه موقعیتش در خطر قرار بگیرد یا تهدید شود نگران می شود.انسان موجودی است که باید به چیزی تکیه کند وگر نه هر لحظه احساس می‌کند که در معرض از دست دادن و خطر قرار دارد.توصیه دین این است که وی باید واقعیت های جهان هستی را بپذیرد و تکیه گاه و امید خود را جایی قرار دهد که هیچگاه فرو نریزد.وجودی باشد که هیچگاه تنهایش نگذارد و به او کمک کند که در واقع تکیه به منبع لایزال الهی و امید به آن یگانه است که در انسان اطمینان و آرامش به وجود می آورد و انسان دلش گرم می‌گردد.[۹۸] «أَلا إِنَّ أَولیَاء اللهِ لَا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لآ هُم یَحزَنُون:آگاه باشید به درستی که دوستان خدا،نه ترسی بر آنان هست و نه آنان محزون می‌گردند.»[۹۹] این عدم ترس و عدم محزون شدن که بارها در قرآن تکرار شده است معرف آن است که داشتن ایمان به خالق یکتا سکون و آرامش را به روانی که خود او خلق ‌کرده‌است باز می گرداند.افراد در سایه این پناه و آرامش از بسیاری از خواستن های بیجا و تکیه بر امور ناپایدار خودداری کرده و این اعتماد به نفس بسیار به آنان کمک می‌کند.

بند دوم: خدمت به خلق خدا و بهداشت روانی

از نظر ویکتور فرانکل ماهیت وجودی انسان از سه عنصر تشکیل شده است:معنویت،آزادی و مسئولیت.و کسی دارای سلامت روان و روح است که این سه عامل را تجربه کرده و در خود پرورش داده باشد.همچنین او معیار سنجش معنادار بودن زندگی را کیفیت آن می‌داند نه کمیت آن،و انسان کامل بودن را در چیزی یا کسی فراسوی خود بودن می‌داند.به نظر او کسی که در خود به دنبال هدف است به شکست می‌رسد.تحقق انسان و انسانیت را رشد خود نمی داند بلکه چیزی بالاتر از آن یعنی از مرز توجه به وجود خویشتن گذشتن از خود فراتر رفتن و جذب معنا و منظوری شدن می‌داند.بی شک در کتاب انسان در جستجوی معنا او همین هدف را دنبال می‌کند که باید به همنوع کمک کرد و انسانی که کنج عزلت می نشیند به حقیقتی نمی رسد.[۱۰۰]

یاری و کمک در دین مبین اسلام نه تنها یک فضیلت و ارزش در بین مسلمانان بلکه یک حق و وظیفه بر گردن دیگر مسلمانان به عنوان برادران و خواهران دینی شمرده می شود.یکی از مبانی امدادگری اسلامی رفع رنج و آلام انسان‌های دیگر است که یک ارزش محسوب می شود.[۱۰۱] «تَعاوَنوا عَلی البّرِّ وَ التَّقوی:همواره در نیکی پرهیزکاری با هم همکاری کنید»[۱۰۲]موحد و مومن امیدوار است که با کار و خدمت به همنوع خود اولاً:اسباب پیشرفت و ترقی اقتصادی،فرهنگی و اجتماعی جامعه را فراهم می آورد و در راه تعالی اجتماعی گام بر می‌دارد،ثانیاًً:امید دارد که در آخرت نیز از نعمتها و پاداش های الهی نیز بهره مند گردد.ثالثاً: با این کار رضایت و خشنودی خداوند را جلب کرده باشد.[۱۰۳] همه این عوامل باعث آرامش روحی و روانی فرد می شود.شخصی که از عملکرد خود راضی است دِینی به جامعه و افراد آن حس نمی کند از یک بهداشت روانی و یک رضایت درونی وصف ناپذیری برخوردار است.چنین شخصی درگیریهای درونی و تضادهای فکری با خود ندارد. همواره خود را مدیون به جامعه و بار گرانی بر روی دوش آن حس نمی کند و از بسیاری امراض روحی و انحرافاتی که ممکن است بر اثر این امراض و احساس کم ارزشی در جامعه حس کند به دور می ماند.

از نظر کانت فعلی اخلاقی است که از هر گونه غرض و قید و شرطی مبرا باشد و هیچ منظوری جز انجام آن کار یا وظیفه در میان نباشد.این احساس ناشی از نوعی حس دگر دوستی یا دگرخواهی در انسان است.اصولا اعمالی که انسان انجام می‌دهد بر اساس نفع شخصی و سودی است که عاید او می شود و این امر هم بر مبنای غریضه انجام می‌گیرد.انسان کاری که انجام می‌دهد بر مبنای نفعی است که به او می‌رسد یا ضرری است که از او دفع می شود،لیکن انسان تنها موجودی است که از خیر رساندن به دیگران احساس لذت می‌کند.مثلا اگر کسی را می خنداند باعث خوشحالی خود او نیز می شود یا ممکن است حتی خود را به خطر بیندازد تا جان یا مال دیگری را نجات دهد.این تفاوت انسان با سایر موجودات است.[۱۰۴] از طرفی تقویت روحیه خدمت و کمک به خلق باعث می شود که دیگران را دوست بدارد و از حسادت که یکی از انحرافات و گرایش‌های منفی انسان به شمار می‌آید به دور بماند. حسادت مانند غیرت است در انسان ایجاد کینه و خشم می‌کند و شخص حسود آرامش و سکون ندارد و اگر حسادت زیاد باشد به تنفر می کشد که موجب بسیاری از گناهان و جرائم می‌گردد.

بند سوم: شکر نعمات الهی و بهداشت روانی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...