مقالات و پایان نامه ها | ۲-۲-۱۰-۲٫مدیریت سود و انگیزه های آن – 3 |
سودهایی که به طورطبیعی هموار نیستند وعمداً هموارشده اند: این نوع سودها در نتیجه اقدامات و تصمیمهای مدیریت هموار شده اند و به صورت زیر میباشند: (زمانی،۱۳۸۹)
الف- هموارسازی واقعی: این نوع از هموارسازی سود توسط مدیریت صورت میپذیرد و مدیریت برخی از رویدادها و وقایع اقتصادی را کنترل میکند و روی آن تأثیر میگذارد. این رویدادهای تحت کنترل مدیریت مثل فروشهای زودرس یا برعکس آن به تأخیرانداختن فروش، برجریان وجه نقد تأثیرمیگذارد. ازآنجایی که کنترل رویدادهای اقتصادی (مبادلات)، مستقیماً بر سودهای آتی مؤثر است این نوع هموارسازی را واقعی مینامند.
ب- هموارسازی مصنوعی: این نوع هموارسازی ناشی از رویداد اقتصادی نمیباشد،بلکه از اقدامهایی است که اصطلاحاً «دستکاریهای حسابداری» نامیده میشود و تأثیری بر جریانهای نقدی ندارد. به بیان دیگر، هموارسازی تصنعی سود صرفاً موجب جابه جایی هزینه ها و درآمدهای بین دورهای مالی میشود.
۲-۲-۱۰-۱٫انواع مدیریت سود
مطالعات نشان میدهند که مدیران ازطریق انتخاب سیاستهای خاص حسابداری، تغییردر برآوردهای حسابداری و مدیریت اقلام تعهدی، سودهای گزارشی را تعدیل میکنند. یکی از اهداف اساسی وضع استانداردهای حسابداری این است که استفاده کنندگان بتوانند با اتکای بر صورتهای مالی تصمیمات نسبتاً مربوط و صحیحی اتخاذ کنند، پس نیاز حرفه حسابداری به آن شیوه از گزارشگری میباشد که منافع تمام استفاده کنندگان به صورتی مطلوب رعایت شود. از سوی دیگر، همان طور که از تعریف مدیریت سود بر میآید، مدیران برای رسیدن به اهداف خاصی که منطقاً منافع عدهای خاص را تأمین میکنند، سود را طوری گزارش میکنند که این با هدف تأمین منافع عمومی استفاده کنندگان مغایرت دارد.
حسابرسان وظیفه دارند که برمطلوبیت صورتهای مالی در چارچوب استانداردهای حسابداری صحه بگذارند، درحالی که استانداردهای حسابداری نیز در بعضی از موارد دست مدیران را برای انتخاب روش حسابداری باز میگذارد. در واقع مشکل ازآن جایی ناشی میشود که مدیریت سود در بعضی مواقع باعث گمراه کننده شدن صورتهای مالی میشود، در حالی که صورتهای مالی از نظر قرارگرفتن در چارچوب استانداردهای حسابداری مشکلی نداشته و حسابرسان از این نظر نمیتوانند بر صورتهای مالی اشکالی بگیرند. پس با توجه به این موضوع که سود یکی از مهم ترین عوامل درتصمیم گیریهاست، آگاهی استفاده کنندگان از قابل اتکا بودن سود میتواند آن ها را در اتخاذ تصمیمات بهتر یاری دهد (زمانی،۱۳۸۹).
فلسفه مدیریت سود، بهره گیری از انعطاف پذیری روشهای استاندارد و اصول پذیرفته شده حسابداری میباشد. البته تفسیرهای گوناگونی که میتوان از روشهای اجرایی یک استاندارد حسابداری برداشت کرد، از دیگر دلایل وجود مدیریت سود میباشد. این انعطاف پذیری دلیل اصلی تنوع موجود در روشهای حسابداری است. در زمانی که تفسیر یک استاندارد بسیار انعطاف پذیر است، یکپارچگی داده های ارائه شده در صورتهای مالی مالی کمتر میشود. اصول تطابق و محافظه کاری نیز میتواند باعث مدیریت سود شود. بنابرگفته گتشو (۱۹۸۶)، شرکت باید، سود سه ماهه نخست سال مالی خود را بدون اضافه نمودن به موجودی نقد و تنها با استفاده ازروشهای تعهدی حسابداری استهلاک، معافیتهای مالیاتی سرمایهگذاریها و به حساب دارایی بردن بهره، افزایش دهد. مدیران شرکت تأکید کردهاند که این کار برای ارائه صورتهای مالی واقعیتر و قابل مقایسه کردن صورتهای مالی شرکت، با سایر شرکتهای در صنعت مشابه، صورت گرفته است. تحلیل گران مالی و حسابرسان از این پدیده به عنوان «ترفندحسابداری» نام میبرند. این درحالی است که تمامی این اقدامات در چارچوب اصول پذیرفته شده حسابداری صورت گرفته است. پژوهشها نشان میدهد که مدیران شرکتها از روی عمد، سودهای گزارش شده را با بهره گرفتن از انتخاب سیاستهای حسابداری خاص خود تغییر در برآوردهای حسابداری و اقلام تعهدی، دستکاری میکنند تا به هدفهای مورد نظر خود برسند (میلر و یون، ۲۰۰۲).
محققان مدیریت سود را به دو طبقه گسترده طبقه بندی کردهاند: مدیریت سود واقعی (برای مثال تحت تأثیرقراردادن جریانهای نقدی) و مدیریت اقلام تعهدی به واسطه تغییرات در برآورد و رویههای حسابداری. همچنین آن ها بیان داشتند که مخارج مدیریت سود برای این روشها متفاوت است به طوری که برای شرکت مدیریت سود واقعی پرهزینهتردر نظرگرفته شده است. اما نتایج تحقیقات گراهام و همکاران (۲۰۰۵) بیان میدارد که مدیران خواهان مدیریت سود واقعی هستند تا مدیریت اقلام تعهدی. به طوری که ۸۰ درصد مخارج اختیاری را کاهش میدهند، ۵۵ درصد پروژه ها را به تأخیر میاندازند درحالی که تنها ۲۸ درصد از مدیران ذخیره در نظر میگیرند و ۸ درصد از مدیران مفروضات حسابداری را تغییر میدهند (گراهام و همکاران، ۲۰۰۵). بنابرین شواهد حاصل ازتحقیق تناقضی با مخارج بالای مدیریت سود واقعی را اظهار میکند.
مدیران خواهان مدیریت سود واقعی هستند که برای مؤسسه پرهزینه است، زیرا این چنین فعالیتهایی به راحتی کشف نمیشوند. در مقابل، مدیریت اقلام تعهدی و دیگر دستکاریهای حسابداری وجود دارد که در ارتباط با رسیدگی حسابرسان و به طور بالقوه بازرسان قانونی و دادگاه است که مبنایشان استانداردهای حسابداری است. شواهد نشان میدهد که رضایت مدیران به انجام مدیریت سود واقعی بیشتر اثر نتایج بال و شیواکومار (۲۰۰۸) را کاهش میدهد.
۲-۲-۱۰-۲٫مدیریت سود و انگیزه های آن
یکی از اهداف اولیه مدیریت سود حفظ اعتبار شرکت است چرا که اعتبار باعث میشود شرکت کارا و پویا به حساب آید. کسب جایگاهی مناسب درمیان رقبا و بازارسرمایه باعث میشود سرمایه گذاران و اعتباردهندگان نسبت به شرکت نظر مساعدتری داشته باشند و شرکت ازصرف هزینه های بیشتر در رقابت با سایرشرکتهای مشابه بی نیاز شود و با هزینه کمتر اعتبار و وام دریافت کند. (چن، ۲۰۰۵)
مهم ترین انگیزه هموارسازی سود این باور است که شرکتهایی که روند مناسبی دارند و سود آن ها دچار تغییرات عمده نمیشود نسبت به شرکتهای مشابه ارزش بیشتری دارند. هموارسازی سود باعث بالا رفتن ارزش سهام شرکت در بورس و جذب سرمایه گذاران بالقوه برای آن میشود. نتایج تحقیقی در مورد ۳۵۸ شرکت پذیرفته شده دربورس آمریکا نشان داد که شرکتهایی که سود آن ها دچار تغییرات زیادی درطول سالهای قبل نبوده، دارای ارزش سهام بالاتری هستند و در مقایسه با شرکتهای مشابه بدهی کمتری دارند. سایر انگیزه هایی که باعث میشود مدیران درپی هموارسازی سود باشند عبارتند از: (چن، ۲۰۰۵)
دریافت پاداشهای مدیریتی بیشتربه خاطر بالا بودن ارزش سهام :
وقتی سهام شرکت دربورس نسبت به شرکتهای مشابه ارزش بیشتری داشته باشد مدیران توقع دریافت پاداش بیشتری دارند.
پرداخت بهره کمتر در استقراض از مؤسسات اعتباری و بانکها:
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-10-01] [ 06:34:00 ب.ظ ]
|