بعد شادی و بعد پذیرش و بعد تنفر و بعد تعجب و بعد انتظار از دیگر اشکال هیجان هستند. هر یک از هیجانات به نوبه خود ‌منعکس کننده بعد خاصی از شدت هیجان است و باید در نظر داشت که هر یک از این اصطلاحات به منزله واژه کلی برای نامیدن گروهی از واژه های هیجانی به کار گرفته شده است که در مراحل مختلف مبین شدت خاصی از هیجانات است.

«دوپره» تحت عنوان سرشت هیجانی حالتی را شرح داده است که درد آن بیمار در قبال قضایای بی‌اهمیت هیجانات شدید و عمیقی پیدا می‌کند این اشخاص دارای علائم بدنی، حساسیت شدید، اسپاسمهای احشائی و لرزش، دلهره، عدم تعادل حرارتی و غده‌ای می‌باشند. علائم مذبور یک تابلو عدم تعادل اعصاب رویشی همراه با غلبه سمپاتیک است بر اساس این هیجان و اشکال زیر مطرح است:

۱). اضطراب

۲). ترس

۳). خشم

۴). حمله هیجانی: که ممکن است به طور ناگهانی و شدید به شکلی که در اصطلاح معمول به نام حمله عصبی گفته می‌شود تظاهر کند، مشخصات آن احساس گرفتگی گلو، فریادها، اطوار نامربوط، اغلب از کار افتادن پاها توأم با سقوط شخصیت، گاهی حمله هیجانی شکل مهیج و جالب توجهی به خود می‌گیرد که در بیداری، خیالی را بدون توهمات واقعی به وجود می‌آورد.

۵). مانی هیجانی: منتها درجه فشار هیجانات مخصوصاً ترس یک حالت منگی هیجانی را بر می‌انگیزد که در آن حالت شخص شناسایی خود را کاملاً از دست می‌دهد مانند یک بیمار مبتلا به کاتاتونی منجمو و بی حرکت می‌ماند پس از رفع حالت مذبور و به خود آمدن شخص ممکن است بعضی ناتوانی‌های عملی مانند گنگی، کری ، کوری و غیره بر جا می‌ماند. حالت مذبور به استثنای بعضی موارد وخیم به آسانی درمان می‌شود و بهبود می‌یابد.

ترکیب هیجانات

ابعاد هیجانی اولیه دارای ماهیت دو قطبی و شدت بیشتر در هر بعد است ما با توجه ‌به این دو مورد به یک نوع الگو ساختگی و یا نگاره‌ای نیاز داریم که بتواند خصوصیات و ساخت هیجان‌ها را منعکس کند ‌بنابرین‏ از ترکیب هیجانهای مجاور یکدیگر یک هیجان مرکب حد وسط به وجود می‌آید مثلاً از ترکیب هیجان انزجار [۴]۱ با انتظار[۵]۲ باعث ایجاد بد گمانی[۶]۳ می‌شود. از آنجا که هیجان‌ها واکنش‌هایی هستند در مقابل شرایط خاص که به موجب پاسخ‌های تخریب ، دفاع، طرد و غیره می‌شوند می‌توان چنین نتیجه گرفت که حالهای پایایی که هیجانهای مرکب را به وجود می آورتد باعث به وجود آمدن ویژگی‌های شخصیت نیز می‌شوند.

ماهیت روان درمانی

«اسپینوزا» احساس تنفر را تنفر متقابل تشدید می‌کند اما می توان آن را با عشق از بین برد نیز به طور کلی جزء با یک عاطفه متضاد و قوی‌تر نمی‌توان از بروز عاطفه‌ای جلوگیری کرد یا آن را از بین برد این یک راه برای غلبه بر هیجان است و دیگر راه این است که درمانگر آن جنبه‌ای از تعرض را که سالم‌ترند تقویت کند مثلاً بیمار تشویق می‌کند تا خشم را جایگزین ترس‌های عصبی خود کند و روش دیگر درمان بازتاب شرطی که (سالتز ۱۹۴۹) بازگو کننده همین تلاش است در این روش اخیر درمانگر قواعد مختلفی را ارائه می‌دهد که می‌توان گفت برای افزایش انگیزه تدوین شده است اما در حقیقت تمایلات نامطلوب عاطفی را به تمایلات متضاد با آن ها مبدل می‌کند.

ویژگی‌های بالینی اختلال آسپرگر

۱). مهمترین مشکل مبتلایان به اختلال آسپرگر در قلمرو تعامل‌های اجتماعی قرار دارد که به صورت گریز از تماس جلوه‌گر نمی‌شود بلکه به منزله شکست در کوشش‌های ارتباطی نمایان می‌گردد.

نا رسایی تعامل‌های اجتماعی بر این بیماران در سه سطح متجلی می شود، در نظر گرفتن قواعد بنیادی اجتماعی ، مشکلات سازشیی در جهار چوب ارتباطی و بالاخره بی اثر بودن تجربه بر یادگیری تعامل‌های اجتماعی، بی مهارتی در برقراری تماس ، حالت عجیب و ساده لوحانه را در مبتلایان به اختلال آسپرگر ایجاد می‌کند. و آن ها را به سوی انزوا طلبی می‌راند.

۲). اختلال‌های ارتباطی: اختلال بیان بر اساس عدم غتای حالت‌های صورت و وجود حرکت‌های نا متناسب با گفتار و اختلال دریافت و یا فهم زبان ناشی از اشتباهات در تفسیر علائم بدنی و هیجانی مخاطب.

۳). سازش با محیط: این کودکان گرایش به استفاده قالبی و یکنواخت از اشیاء دارند نسبت به موضوعات پیچیده رغبت نشان می‌دهند و کوشش می‌کنند تا به حداکثر جزئیات در سطح انحصاراً عملی دست یابند و همچنین در برابر تغییر اشیاء یا مکان‌ها مقاومت نشان می‌دهند.

۴). ظرفیت‌های روانی حرکتی: بهره هوشی بهنجار یا نزدیک بهنجار است، ظرفیت‌های شناختی نامتناجس‌اند و بهره هوشی کلامی اغلب بالاتر از بهره هوشی غیر کلامی است. شیوه فکری جنبه خاص دارد و بر یک فزون عقلی سازی شبه منطقی و نا منعطف استوار است که می‌توان این بیماران را به تک گودی‌هایی که تحت تأثیر دیگران قرار نمی‌گیرد بکشد، نشانه های این اختلال دیر از اختلال در خودماندگی « کاتر» آغاز می‌شود، قبل از ورود به مدرسه اغلب شاهد یک تأخیر حرکتی و یا یک مهارت حرکتی هستیم. در چهارچوب آموزشگاهی مشکلات در قلمرو تعامل‌های اجتماعی آشکار می‌شود. در این مرحله است که رغبت‌های محدود خاصی ظاهر می‌شود.

در سن بزرگسالی بیماران دچار مشکلاتی در قلمرو هم احساسی و یا مشکل دهی تعامل‌های اجتماعی هستند. بزرگترین مشکلی که می‌تواند به وجود آید بروز بیماری‌های روانی دیگر است که از آن میان محققان به فراوانی اختلال افسرده وارد مرحله اول روان گسیختگی و یا فعالیت هذیانی و اختلال‌های رفتار ضد اجتماعی در مرتبه دوم اشاره کرده‌اند.

نوعی تنها گرایی نیز در دوران سوم کودکی به وجود می‌آید که همان در خودماندگی است. کودک به تدریج هر رغبتی را از دست می‌دهد ، روابط خود را با دوستانش قطع می‌کند، بیش از پیش منزوی می‌شود، از معاشرات دوری می‌ورزد و فعالیت‌های فرهنگی و ورزشی خود را متوقف می‌کند.

انزئای عاطفی می‌تواند جنبه افراطی به خود بگیرد و با بی تفاوتی و سردی ارتباطی همراه باشد برخی اوقات کودک تا مدت‌ها نوعی سازش سطحی اجتماعی را حفظ می‌کند اما این سازش معمولاً با اختلالاتی مانند امتناع از رفتن به مدرسه، گریز بدون انگیزه، بحران خشم یا پرخاشگری همراه است.

افسردگی

افسردگی یکی از رایج‌ترین انواع ناراحتی‌های روانی است که باعث مراجعه به روانپزشکان روان‌شناسان و دیگر متخصصان بهداشت روانی می‌گردد، از این لحاظ افسردگی با سرما خوردگی در میان ناراحتی‌های جسمی قابل مقایسه است با این حال تفاوت ظریفی میان سرماخوردگی و افسردگی وجود دارد افسردگی کشنده است.(دلیگمان ۱۹۷۰)

در هر لحظه از زمان ۱۵ تا ۲۰ درصد افراد بزرگسال جامعه ممکن است عوارض و نشانه های مختلف افسردگی شدید را از خود نشان دهند حداقل ۱۲ درصد از جمعیت کشورهای پیشرفته در طی عمر خود برای معالجه علائم افسردگی شدید به متخصصان روانی مراجعه می‌کنند و حدس زده می‌شود که ۷۵ درصد افرادی که در مؤسسات درمان روانی بستری می‌شوند دچار افسردگی می‌شوند. نسبت زنان به مردان افسرده در ممالک پیشرفته صنعتی تقریباً دو برابر است(براون وهریس۱۹۷۸).

مطالعاتی که در سال‌های اخیر از طرف متخصصان سازمان جهانی بهداشت در کشورهای در حال توسعه آفریقا و آسیا انجام گرفته از افزایش دامنه شیوع افسردگی در میان ملل در حال رشد حکایت می‌کند.(سازمان جهانی بهداشت ۱۹۷۳)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...