منظورازانگیزش پیشرفت یا انگیزش موفقیت ،میل یا اشتیاق برای کسب موفقیت و شرکت در فعالیت‌هایی است که موفقیت در آن ها به کوشش و توانایی شخصی وابسته است(اسلاوین ،۲۰۰۶،ص ۳۲۶).

نیاز به پیشرفت یکی از نخستین انگیزه هایی است که به تفصیل مورد مطالعه قرار گرفته است(مک کلند [۲۱]، اتکینسون[۲۲] ، کلارک[۲۳] ، لاول[۲۴]،۱۹۵۳). پژوهش درباره این انگیزه امروزه نیز ادامه دارد(اسپنس[۲۵]،۱۹۸۳) افرادی که نیاز به پیشرفت در آن ها نیرومند است، می خواهند کامل شوند وعملکرد خود را بهبود بخشندآنان وظیفه شناسند و ترجیح می‌دهند کارهایی را انجام بدهند که

چالش برانگیز باشد و به کاری دست بزنند که ارزیابی پیشرفت آنان به نحوی، خواه با مقایسه آن با

پیشرفت سایر مردم یا بر حسب ملاک‌های دیگر امکان پذیر باشد . به بیان رسمی تر، پیشرفت رفتاری

مبتنی بر وظیفه است که اجازه می‌دهد عملکرد فرد طبق ملاک‌های وضع شده درونی یا بیرونی مورد

ارزیابی قرار گیرد که در برگیرنده فرد در مقایسه با دیگران است یا به نحو دیگری در بر گیرنده نوعی ملاک‌های عالی است ( اسپنس و هلم رایش [۲۶]،۱۹۸۳ ،اسمیت[۲۷] ،۱۹۶۹).انگیزش پیشرفت را در

بسیاری از حوزه های فعالیت مثل شغل، مدرسه، هنرهای خانگی یا مسابقات ورزشی و قهرمانی

می توان مشاهده کرد . سازه انگیزش پیشرفت تحصیلی در مدرسه به رفتارهایی که به یادگیری و

پیشرفت منجر می شود ، اطلاق می‌گردد . یکی از بهترین پژوهش‌های مروری که انگیزش را به محیط تربیتی ارتباط داده است، توسط پینتریچ[۲۸] و دوگوروت[۲۹] در سال ۱۹۹۰ انجام شده است . آن ها نتیجه گرفتند

که این ارتباط از سه طریق میسر است :

۱- دلایل اهدافی که دانش آموز برای انجام تکالیف دارد ؛

٢ – باور فرد ‌در مورد توانایی‌های خودش برای انجام تکالیف که به انتظار از فرد مربوط می شود؛

٣ – واکنش‌های عاطفی دانش آموزان نسبت به تکلیف مثل اضطراب، خشم، غرور، شرم و احساس

گنا ه ( شاهسونی، ۱۳۷۹).

دانش آموزان از سطوح متفاوتی از انگیزه پیشرفت تحصیلی برخوردارند،به همین علت ، در

زندگی خود به شیوه های کاملا متفاوتی رفتار می‌کنند . به عنوان نمونه، اشخاصی که از نظر نیاز به

پیشرفت در سطح بالایی قرار دارند، نسبت به افرادی که نیاز به پیشرفت ضعیفتری دارند، بیشتر

متمایل به تحصیلات دانشگاهی، کسب نمره ای بالاتر و فعالیت‌های فوق برنامه هستند (اتکینسون،

۱۹۸۰).انگیزش پیشرفت تحصیلی در مدرسه به رفتارهایی اطلاق می‌گردد که منجر به یادگیری و

پیشرفت می شود . انگیزش پیشرفت با عوامل بسیاری در ارتباط ا ست که می توان دو مقوله

ویژگی‌های آموزشگاهی و اجتماعی را از مهمترین آن ها دانست .

عوامل آموزشگاهی متفاوتی می‌تواند در ایجاد انگیزش تحصیلی مؤثر باشند مثل اسنادهای

دبیران، ساختارکلاس درس، سیستم تنبیه و تشویق در مدرسه، روابط عاطفی درون مدرسه، روش

تدریس و آراستگی دبیر .

روش تدریس معلم می‌تواند یک عامل انگیرش باشد؛ روشی که بیشتر بتواند دانش آموز را

درگیر مسائل عاطفی بکند، می‌تواند انگیزش بیشتری برای یادگیری ایجاد کند

نوع ساختار کلاس نیز می‌تواند در افزایش انگیزش دانش آموزان به کار و تلاش بیشتر مؤثر

باشد . در یک کلاس با ساختار رقابتی، دانش آموزانی که توانایی بالا دارند، احساس غرور خواهند

کرد . اما ‌در مورد دانش آموز انی که توانایی آن ها کم است، میزان انگیزش کاهش می‌یابد . در

کلاس با ساختار غیر رقابتی، اثرات شکست، حتی شکست هایی که پس از تلاش بسیار اتفاق

می افتد، آنچنان ویرانگر نیست، زیرا در این گونه کلاسها، یادگیری انفرادی را مورد تأکید قرار

می‌دهند . ‌به این ترتیب خود بهبودی از خودکوشی پدید می‌آید (گیج [۳۰] و برلاینر[۳۱] ،۱۳۷۳).

کاوینگتون[۳۲] (۱۹۸۴)معتقد است که درساختار رقابتی کلاس دانش آموزان دارای توانایی بالا،

احساس غرور و دانش آموزان دارای توانایی کم، احساس شرم خواهند کرد و شکست های آن ها به

احساس عدم توانایی آن ها نسبت داده می شود . ایمز[۳۳] ( ۱۹۸۴) بیان می دارند که در این کلاسها

بیشترین دانش آموزان بازنده هستند تا برنده .

۱۰-۲- سیالیت

خلاقیت‏ دارای سه بُعد غیرشناختی ، شناختی و انگیزشی است . ابعاد غیرشناختی خلاقیت شامل ویژگی‌‏های خلاق در امور حرکتی ، هنری و توانایی‌‏های خاصی است که در سطح افراد مشابه کمتر می‌‏توان شاهد آن بود (رضائی ،۱۳۹۱) ؛ابعاد شناختی خلاقیت نیز ناظر بر وجود تفکر واگرا در فرد است . فرد خلاق توانمندی تولید ایده‌‏های بیشتری دارد و جریان تولید ایده‌‏ها نزد او از انعطاف‌‏پذیری ذهنی بالاتری برخوردار است. او در جریان تولید ایده‏‌هایش ایده‌‏هایی بدیع و ابتکاری نیز تولید می‌‏کند که این ایده‌‏ها به ذهن کمتر کسی خطور می‌‏کند . ابعاد انگیزشی خلاقیت ناظر به انگیزه درونی فرد است و وی را بر آن می‌‏دارد که بدون آن که الزاماًً پاداش بیرونی وجود داشته باشد، به شکل مستمر و پی‌‏گیر به کار مورد علاقه‌‏اش بپردازد.

الف) بُعد شناختی‏ نظریه شناختی بر تفکر واگرا مبتنی است . تفکر واگرا درعین‌‏حال، تفکری است که برای هر پرسش ، پاسخ مشخصی ندارد و به پاسخ‌‏های متعدد و در جهت‏‌های گوناگون می‌‏پردازد ؛ در حالی که در تفکر همگرا پاسخی معین و مشخص به پرسش داده می‌‏شود . مهم‏ترین ویژگی‌‏های تفکر واگرا عبارت‌‏اند از :

۱) سیّالی : توانایی برقراری معنی‌‏دار بین اندیشه و بیان آن که افراد را قادر می‌‏سازد راه‏‌حل‏‌های متعددی برای حل یک مسئله واحد ارائه دهند . به عبارت دیگر، سیّالی به کمیت پاسخ‌‏های فرد به یک مسئله مرتبط است . این ویژگی مبتنی بر این عقیده است که کمیت موجب دگرگونی کیفیت می‌‏گردد .

۲) اصالت ابتکار: توانایی تفکر با شیوه غیرمتداول و خلاف عادت رایج، اصالت ابتکار مبتنی بر ارائه جواب‏‌های غیرمعمول ، تعجب‌‏آور و زیرکانه به مسائل است .

۳) انعطاف‏‌پذیری : توانایی تفکر با راه‏‌های مختلف برای حل مسئله جدید است . تفکر قابل انعطاف ، الگوهای جدیدی برای اندیشیدن طراحی می‌‏کند .

۴) بسط : توانایی توجه به جزئیات در حین انجام یک فعالیت است . اندیشه بسط‌یافته به کلیه جزئیات لازم یک طرح می‌‏پردازد و چیزی را از قلم نمی‌‏اندازد . گیلفورد و تورنس از بُعد شناختی به خلاقیت نگریسته‌اند و بر همین اساس ، آزمون‏‌های خویش را از خلاقیت تدوین کرده‌اند . گیلفورد در آزمون چهارگانه‌‏ای تفکر واگرا را می‌‏سنجند ، مانند : سیالی فکری ، سیالی کلامی ، سیالی بیانی ، سیالی تداعی . موارد استفاده از اشیا ، طراحی و…

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...