– (زارعی متین و همکارانش ،۱۳۸۹) در تحقیقی با عنوان «بررسی رابطه بین گرایش استراتژیک شرکت با عملکرد سازمانی با بهره گرفتن از رویکرد کارت امتیازی متوازن» دریافتند استراتژی کسب وکار نقش تعیین ‌کننده‌ای در عملکرد سازمانی دارد و ابعاد پیش فعالی، آینده نگری، تحلیلی و تدافعی رابطه مثبت و معناداری با عملکرد سازمانی دارند.

– (تیمور آقایی فیشانی، ۱۳۸۷) در تحقیقی با عنوان «خلاقیت و نوآوری در انسان‌ها و سازمان ها» بیان می‌کند که بنا بر بررسی های انجام شده در سطح سازمان جهانی کار حدود ۷۰ درصد از نوآوری ها و اختراعات و صنعت توسط کارآفرینی به وجود آمده است.

۲– ۴-۲ پیشینه تحقیقات خارجی

– (سالاوو و همکارانش ،۲۰۰۴) در پژوهشی با عنوان «نوآوری سازمانی در شرکت های کوچک و متوسط با اهمیت جهت گیری استراتژیک و ساختار رقابتی »، بیشتر نشان داده‌اند که گرایش بازار و گرایش به یادگیری این سازمان ها در مواجهه با رقابت قوی، گرایش به نوآوری بیشتری دارند. آن ها دریافتند که گرایش بازار و یادگیری، فعالیت نوآوری در این سازمان ها را افزایش می‌دهد. در این مطالعه تمرکز روی رابطه بین گرایش بازار و نوآوری می‌باشد.

-(چنحال و همکاران، ۲۰۱۱) با بهره گرفتن از مدل مسیر به بررسی ارتباط بین استراتژی، سیستم های کنترل مدیریت و نوآوری بر روی۲۱ شرکت روسی پرداختند. آن ها سه بعد از سیستم های کنترل مدیریت شامل شبکه های اجتماعی، فرهنگ سازمانی ارگانیک و کنترل های رسمی را در نظر گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد تمایز محصول رابطه مستقیم با نوآوری دارد. همچنین بر اساس نتایج حاصل، تمایز محصول ارتباط مستقیم با هر سه بعد سیستم های کنترل مدیریت دارد. فرهنگ سازمانی ارگانیک و کنترل های رسمی اثرات مستقیم بر نوآوری داشته، درحالی که تأثیر شبکه های اجتماعی بر نوآوری به صورت غیرمستقیم از شبکه های اجتماعی بر نوآوری به صورت غیرمستقیم از طریق فرهنگ سازمانی ارگانیک اعمال می شود. اثر واسطه ای سیستم های کنترل مدیریت در پژوهش آن ها تأیید شد.

– (دساربو و همکارانش ،۲۰۱۰) در تحقیقی با عنوان « بازنگری چارچوب استراتژیک مایلز و اسنو: کشف روابط متقابل بین انواع استراتژیک، قابلیت ها، عدم اطمینان محیطی و عملکرد شرکت ها» بیان می دارند مدل پورتر (۱۹۸۰) برای سنجش استراتژی که شامل استراتژی کاهش هزینه، استراتژی تمایز و استراتژی کانون (تمرکز) است. نوع شناسی مایلز و اسنو (۱۹۷۸) که شامل استراتژی های آینده نگری، تحلیلگر ، واکنشی و تدافعی است و ‌به این نتیجه رسیدند که استراتژی هایی با نوع تحلیلی، آیندهنگر و تدافعی عملکرد بیشتری را نسبت به استراتژی نوع واکنشی شاهد خواهند بود.

-( لانگفیلدواسمیت ، ۲۰۰۷ (طی مروری بر تحقیقات کمی انجام شده در حوزه سیستم های کنترل مدیریت و استراتژی نشان داد که کنترل هایی نظیر کنترل بهای تمام شده، کنترل بودجه، سیستم های ارزیابی عملکرد و پاداش معمولا در ارتباط با استراتژی تجاری هستند. وی اشاره می‌کند که برخی پژوهش ها به مطالعه استراتژی های عملیاتی و استراتژی های مرتبط با محصول پرداخته‌اند، اما اخیراً ویژگی های پیچیده تری ظهور یافته اند در تغییر استراتژی، از طریق MCS که بر نقش کنترل های تعاملی و رویکردهای کارت ارزیابی متوازن متمرکز هستند. بدین ترتیب وی دانش موجود از ارتباط و استراتژی را تا حدودی محدود دانسته و MCS میان ضرورت انجام پژوهش های بیشتر در این حوزه را یادآور می شود.

– (کانان راماس ویمی ،۲۰۰۶،ترجمه مهندس علی احمدی ،۱۳۸۸) در تحقیقی با عنوان «عملکرد سازمانی در یک محیط کنترل شده (نقش گرایش استراتژیک)» به بررسی تأثیر کنترل حکومتی بر استراتژی های سازمانی و نتایج عملکردی پرداخته است. آنان با تکیه بر متون مدیریت استراتژیک دست به تحلیلی تجربی و طولی راجع به استراتژی های عملی در صنعت هواپیمایی داخلی امریکا در طول یک دوره ۶ ساله زده اند. یعنی زمانی که این صنعت تحت کنترل هیئت هوانوردی داخلی قرار گرفت. نتایج نشان می‌دهد که وسایط نقلیه هوایی عملاً قادر بودند که علی رغم محدودیت های کنترلی، تدابیر استراتژیک منسجمی را تحقق بخشند و در نتیجه بر میزانی سوددهی اثر گذارند.

– (بیسبی و اتلی ، ۲۰۰۴)به مطالعه اثرات استفاده تعاملی از سیستم های کنترل مدیریت بر نوآوری محصول پرداختند. نتایج پژوهش آن ها نشان داد استفاده تعاملی از سیستم های کنترل مدیریت در سازمان‌های با نوآوری پایین منجر به افزایش نوآوری خواهد شد درحالی که در شرکت های نوآور، این اثر معکوس خواهد بود. شواهدی در حمایت از اثر غیرمستقیم استفاده تعاملی از سیستم های کنترل مدیریت بر عملکرد از طریق نوآوری یافت نشد. در مقابل بر اساس یافته های پژوهش اثر نوآوری بر عملکرد تحت تأثیر نوع استفاده از سیستم کنترل مدیریت خواهد بود.

۲-۵ موضوع پایان نامه:

۲-۵-۱ گرایش استراتژیک

۲-۵-۱-۱ استراتژی کسب وکار

استراتژی پاسخ مدیران ارشد به محدودیت ها و فرصت هایی است که با آن ها مواجه می‌شوند (مایلز، ۲۰۰۷). ادبیات مربوط به استراتژی گرایش استراتژیک را از سه رویکرد مورد توجه قرار می‌دهد: رویکرد توصیفی، رویکرد طبقه بندی و رویکرد تطبیقی (مانیان و همکاران، ۱۳۸۸).

رویکرد توصیفی در توصیف ماهیت کل گرایانه استراتژی سعی دارد که منحصر به فرد برای موقعیت، شرایط و سازمان است. تأکید این رویکرد بر روش شناسی های کیفی است که هدفشان انجام پژوهش های خرد با بهره گرفتن از تحلیل های مطالعه ی موردی است . در پژوهش های سازمانی بیان شده است که این رویکرد کاربردش به آزمودن تئوری محدود شده است؛ زیرا دانایی کافی برای ایجاد مقیاس های سنجش استاندارد ندارد (مورگان، ۱۹۹۸). این دیدگاه به خاطر منحصر به فرد بودن استراتژی به سازمان، محیط و شرایط موقتش، به واحدهای تحلیل محدود می شود و تعمیم پذیر نیست (مورگان، ۲۰۰۳).

دومین رویکرد در مطالعه ی استراتژی، رویکرد طبقه بندی است، این رویکرد به بسیاری از محدودیت های ذاتی رویکرد توصیفی غلبه کرد . این رویکرد شرکت ها را مطابق با ماهیت استراتژی مورد تأکیدشان طبقه بندی می‌کند (ونکاترمن، ۲۰۰۹). یکی از معروف ترین طبقه بندی های استراتژی توسط مایلز و اسنو مطرح شده است، آن ها استراتژی را به چهار طبقه ی اکتشافی، تدافعی، تحلیلگر، واکنشی تقسیم بندی کردند (مایلز، ۲۰۰۷).

این نوع روششناسی در ادبیات مدیریت بسیار تأکید شده است، ولی باید دانست که چنین رویکردهایی فقط به مقایسه ی بین گروهی محدود می‌شوند و از هر گونه بررسی درون گروهی خودداری می‌کنند. چنین رویکردی ممکن است اختلافات جزئی مرتبط با جنبه‌های مختلف استراتژی های رقابتی را در طبقاتش نادیده بگیرد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...