۱-۶-۲) تعاریف عملیاتی متغیرها

خوش بینی: نمره ای است که آزمودنی از پرسشنامه ی جهت گیری زندگی (خوش بینی سرشتی) کارور و شی یر (۱۹۹۴) به دست می آورد.

ویژگی های شخصیت: نمره ای است که آزمودنی از پرسشنامه ی شخصیت پنج عاملی مک کری و کاستا (۱۹۸۵) به دست می آورد.

سبک های دلبستگی: نمره ای است که آزمودنی از پرسشنامه ی سبک های دلبستگی هازان و شاور (۱۹۸۵) به دست می آورد.

۱-۶-۳) کلمات کلیدی:

خوش بینی، برون گرایی، روان رنجوری، توافق پذیری، مسئولیت پذیری، پذیرا بودن، سبک دلبستگی ایمن، سبک دلبستگی اجتنابی، سبک دلبستگی دوسوگرا.

فصل دوم

پیشینه ‌و ادبیات پژوهش

۲-۱) تاریخچه خوش بینی

تا پایان دهه ی ۱۹۷۰ خوش بین یک کمبود روانی و نشانه ی ناپختگی یا ضعف منش تلقی می شد، در حالی که ارزیابی متوازن و بی طرفانه از امیدواری های آینده ی فرد نشانه ای از سلامت روانی، پختگی و نیرومندی به حساب می‌آمد. این نگرش منفی نسبت به خوش بینی و تفکر در نوشته های زیگموند فروید به حد اعلای خود رسید (پترسون، ۲۰۰۰). او هم چنین از مذهب به عنوان یک خطای ادارکی خوش بینانه[۴۵] تحلیل به عمل آورد.فروید در کتاب معرفش «آینده یک پندار»[۴۶]می‌گوید که اعتقاد به خالق مهربان پدرگونه که اگر غرایز پرخاشگرانه و جنسی مان را کنترل کنیم در جهان دیگر ما را پاداش خواهد داد یک خطای ادراکی اساسی برای تمدن بود. بدون این خطاهای ادراکی مردم اغوا می‌شوند غرایز پرخاشگرانه ی خود را به نمایش بگذارند. اما این خطای ادارکی خوش بینانه ارزش پیدا کرد و انکار واقعیت غرایز جنسی و پرخاشگرانه را موجب شد. از طریق فرایند روان تحلیلی افراد می توانستند نسبت به دفاع های گوناگون، مصالحه های روان رنجورانه و خطاهای ادارکی خوش بینانه بینش پیدا کنند و بدین ترتیب بین نیاز به ارضای تکانش های جنسی و پرخاشگری و نیاز به رفتار کردن به شیوه ی جامعه پسند تعادل برقرار کنند. هدف تحلیل، رسیدن به سطحی از پختگی روانی بود که در آن شخص می‌توانست واقعیت را به روشنی ببیند و خطای ادراکی خوش بینانه را کنار بزند (کار[۴۷]، ۲۰۰۴، ترجمه ی پاشا شریفی و نجفی زند، ۱۳۸۵) .

آرون بک[۴۸] ( ۱۹۷۰) نشان داد که افراد بد بین و درمانده به افسردگی مبتلا می‌شوند. در آغاز بک معتقد بود که افراد عادی واقع بین و افراد افسرده غیر واقع بین هستند، اما در جریان بیماران افسرده با یافته های غیر منظره ای دست یافت. بک به عنوان بخشی از درمان شناختی به بیماران افسرده خود یاد می‌داد باورهای منفی خود را با چالش بطلبند. او مشاهده کرد که اکثر افراد افسرده امور را به شکل واقعی درک می‌کنند و با کاهش علایم افسردگی، آنان ‌نیز مانند افراد عادی دچار نوعی سو گیری خوش بینانه می‌شوند. این امر باعث شد که بک به نادرست بودن فرضیه ی اولیه ی خود پی ببرد.

روان شناسانی که به تفاوت های فردی علاقمند بودند، خوش بینی را به عنوان یک ویژگی شخصیتی بیان کردند. طبق ‌نظر این روان شناسان، هر انسان به هنگام تولد بنابر ماهیت خود دارای سطحی (خط پایه ای) ‌از خوش بینی است که این میزان در افراد مختلف متفاوت است. خوش بینی نیز همانند دیگر ویژگی های شخصیتی دارای منحنی طبیعی است. یعنی اغلب مردم در حد متوسط خوش بین هستند و تعداد افراد فوق العاده خوش بین و افراد بسیار بد بین کم است. هم چنین تجارب ما می‌تواند بر میزان خوش بینی یا بدبینی ما اثر بگذارد (پترسون، ۲۰۰۰).

نظریه ی سازه‌های شخصی جورج کلی[۴۹] و نظریه ی می‌دانی کورت لوین[۵۰] چارچوب مناسبی برای فهم این که چگونه باورهای خوش بینانه رفتار را تحت تاثیر قرار می‌دهند، ایجاد کردند. نظریه اجتماعی یادگیری جولین راتر مفهوم انتظارات تعمیم یافته (منبع کنترل[۵۱] و اطمینان[۵۲]) باعث به رسمیت شناختن دیدگاهی ‌در مورد شخصیت بر برحسب انتظارت فرد از رویدادهای آینده شد. یکی از دلایل علاقمند شدن روان شناسان به مبحث خوش بینی رو به افول نهادن دیدگاه سنتی محرک- پاسخ[۵۳] در یادگیری و جانشینی دیدگاه شناختی با تأکید بر نقش انتظارات بود (لوپز و اسنایدر[۵۴]، ۲۰۰۲).

بر طبق الگوی محرک- پاسخ یادگیری مستلزم اکتساب پاسخ های حرکتی خاص در موقعیت ویژه است. در این دیدگاه یادگیری شامل آموختن رابطه ی بین محرک- پاسخ است و هر قدر این محرک و پاسخ به هم نزدیک تر باشند (مجاورت) احتمال این که یادگیری صورت بگیرد بیشتر است، از دیدگاه رفتارگرایان، یادگیری دارای هیچ گونه مؤلفه‌ ی شناختی نبود. یافته هایی که نشان می‌دادند روابطی که در شرطی سازی فرا گرفته می شنود صرفا به دلیل مجاورت نیرومند نمی گردند بلکه وابستگی نیز در نیرومند ساختن این روابط نقش دارد، دیدگاه رایج محرک- پاسخ را به چالش طلبید. در نظریه ی محرک- پاسخ فقط بر مجاورت زمانی بین پاسخ و تقویت کننده تأکید می شود. بر طبق این دیدگاه انسان در دام همزمانی تصادف حوادث می افتد. اگر یک تقویت کننده متعاقب یک پاسخ وجود داشته باشد، این پاسخ علی رغم این که هیچ رابطه ی علَی بین پاسخ و تقویت کننده وجود نداشته باشد تقویت خواهد شد.در مقابل دیدگاه وابستگی یادگیری بیان می‌کند که افراد قادر به کشف روابط علت اثر هستند و می‌توانند روابط تصادفی گذرا را از روابط حقیقی با ثبات تشخیص دهند (کارور، ۲۰۰۵). ‌بنابرین‏ یادگیری در نفس خود شامل کشف این مطلب است که چه چیزی به چه چیزی منجر خواهد شد (تولمن[۵۵]، ۱۹۳۲). از آن جایی که این نوع یادگیری در طول زمان گسترش می‌یابد، ‌بنابرین‏ لازم است که بر حسب اطلاعات شناختی تعریف شود. اگرچه ‌در مورد جزییات این بازنمایی شناختی اختلاف نظرهایی وجود دارد، اما واضح است که یادگیری وابستگی یک فرایند روان شناختی مهم است که بر انگیزش[۵۶]، شناخت[۵۷] و هیجان[۵۸] تاثیر می‌گذارد. اغلب نظریه پردازان، این سنت یادگیری وابستگی را به صورت یک انتظار تعمیم یافته در موقعیت های مختلف که د رطول زمان درونی می شود، تعریف می‌کنند. اغلب دیدگاه هایی که در آن ها خوش بینی به عنوان یک تفاوت فردی در نظر گرفته شده، این دیدگاه را پذیرفته اند که برطبق آن خوش بینی یک انتظار تعمیم یافته است که هر فرایند روان شناختی را که در آن یادگیری رخ می‌دهد، تحت تاثیر قرار می‌دهد (پترسون،۲۰۰۰). امروزه دو دیدگاه رایج ‌در مورد خوش بینی وجود دارد که خوش بینی را به عنوان یک تفاوت فردی در نظر دارد: ۱- دیدگاه سبک تبیینی[۵۹] ۲- دیدگاه خوش بینی سرشتی [۶۰](گرایشی) (پترسون، ۲۰۰۰).

۲-۲) دیدگاه های مرتبط با خوش بینی

      1. دیدگاه لازاروس

در سال ۱۹۸۳ ریچارد لازاروس پدیده ی «انکار مثبت»[۶۱] را توصیف کرد و نشان داد افرادی که به هنگام مواجه با حوادث غیر متقربه و نامطلوب از این راهبرد استفاده می‌کنند (کارور، ۲۰۰۵). انکار روشی است برای تحریف کردن چیزی است که فرد فکر می‌کند، احساس می‌کند یا تصور می‌کند موقعیت آسیب زایی است (کری، ۲۰۰۵، به نقل از سید محمدی، ۱۳۸۵).

      1. دیدگاه آنتونی گرین والد
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...