کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      


 افزایش اعتماد در رابطه عاطفی
 معرفی نژاد سگ اشپیتز و ویژگیها
 راهنمای کسب درآمد در منزل
 درآمد دلاری از فریلنسینگ خارجی
 آموزش ابزار هوش مصنوعی Gemini
 تفاوت عشق و وابستگی از دید روانشناسی
 ساخت و فروش محصولات دیجیتال
 ضرورت کفش برای سگ‌ها
 ویژگیهای رابطه عاطفی پایدار
 استفاده حرفه‌ای از Leonardo AI
 ایده‌های درآمدزایی بدون سرمایه
 معیارهای مهم برای ازدواج
 محافظت از احساسات در رابطه
 رازهای انتخاب همسر مناسب
 درآمد از نوشتن مقالات آنلاین
 فروش دوره‌های آموزشی آنلاین
 تکنیک‌های نشانه‌گذاری اسکیما
 آمادگی قبل از خرید سگ
 انواع جوش و درمان در سگ‌ها
 درآمد از طراحی قالب وبسایت
 مراقبت از سگ هاسکی
 رفع لینک‌های شکسته فروشگاه اینترنتی
 یادگیری از اشتباهات رابطه عاطفی
 تبدیل شدن به حرفه‌ای در ChatGPT
 معرفی نژاد سگ دوبرمن
 خوراکیهای خطرناک برای خرگوش
 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید



جستجو


 



۴-قابلیت قبض: این شرط ‌در مورد سهام شرکت‌ها صادق است چرا که نقل و انتقال سهام [بی نام] معمولاً از طریق تالار بورس اوراق بهادار محقق می‌شود و در خصوص سهام بی‌نام،دارنده و متصرف آن مالک شناخته می‌شود[۱۹۶]، لذا همین که سهامی به یکی از اسباب ناقله [از جمله وقف] مورد انتقال واقع شد، کلیه منافع آن نیز مورد نقل و انتقال قرار می‌گیرد؛ لذا اگر واقفی کلیه سهام خود را از یک شرکت موفق تجاری وقف رسیدگی به امور درماندگان کند، چرا باید چنین وقفی منشأ آثار قانونی نباشد؟ در صورتی که مطابق با موازین شرع و مقررات قانونی اصل مال، حبس و منافع آن در امور خیریه تسبیل شده است، آیا وقف جز این حقیقتی دیگر دارد؟

در بحث از شرایط موقوفه، همان طور که قبلاً متذکر شدیم این نکته قابل ذکر بود که قبض هر مالی، بر حسب طبیعت و ماهیت آن مال- از دید عرف- متفاوت است به عبارتی، ملاک قبض یک معیار شخصی است و نه معیار نوعی.

از طرف دیگر، با در نظر گرفتن شرایط کنونی جامعه که افزایش اختلاف طبقاتی به رشد محرومیت در اقشار جامعه منجر شده است – با توجه به تأثیر عظیم نهاد وقف در بهبود و سامان بخشی این گونه معضلات اقتصادی- اجتماعی چرا باید مصالح و عدالت اجتماعی را قربانی مواد خشک و بی روح قانون کرد؟ مگر نه این است که قانون برای برقراری عدالت وضع شده پس باید از جمود، تعصب و یک سونگری در تفسیر مواد پرهیز کرد و با تحلیل، پرداختن و تئوریزه کردن این عقاید و برداشت‌های نوپا، راه را برای تغییر کارآمد مواد قانون – که اساس عدالت را تشکیل می‌دهند- هموار کرد.[۱۹۷]

مبحث دوم: شناخت اوراق سهام و امکان سنجی وقف آن ها

وقف یکی از پدیده‌های اجتماعی است که از روزگاران دور دست، یعنی از زمانی که بشر به طور اجتماعی زندگی خود را آغاز کرد، شروع شده است و تا انسان خردمند و جامعه مآل اندیشی در پهنه گیتی وجود داشته باشد، همچنان ادامه خواهد یافت. ‌بنابرین‏ وقف، مبنای عقلانی دارد و بر پایه نیاز اجتماعی پی ریزی شده است.

در ایران این سنت نیکو مبتنی بر ارزش های اسلامی است؛ ‌بنابرین‏ باید در چارچوب اصول مشخصی که برای آن تعریف شده است، انجام شود. اما به علت تعاریف محدود از آن، امکان گسترش دایره ی آن و تجهیز بسیاری از دارایی های مالی در قالب آن ناممکن گردیده است.

با وجودی که در وقف سنتی ادبیات وسیعی شکل گرفته؛ پیرامون وقف اوراق بهادار که یکی از مصادیق بارز آن اوراق سهام است، مطالعات زیادی انجام نشده است.

پیش از این ضمن بیان شرایط مال موقوف، وقف سهام شرکت ها را از دیدگاه حقوقی مورد بررسی قرار داده و نتیجه گرفته ایم که سهام شرکت های سهامی به عنوان یک واقعیت و پدیده حقوقی در زمره اموال قرار می‌گیرد و ‌بنابرین‏ اسناد مذبور قابلیت موقوفه شدن را دارا هستند. منذر کهف نیز در مقاله ای با عنوان«مالیه توسعه اموال وقفی»، سهام شرکت ها را به عنوان یکی از اشکال وقف بر شمرده ست.

گفتار اول: ادله بطلان وقف اوراق سهام

  1. دلیل اول بر بطلان وقف اوراق سهام این است که ماهیت وقف «تحبیس الاصل و تسبیل المنفعه» است، ولی در ذات اوراق سهام، ابدال و استبدال دائمی نهفته است.

از این رو پاسخ می‌دهیم که چنان که گفته شد، در وقف اوراق سهام، مال موقوف، مالیت و ارزش اوراق است نه جزء مشاعی از مالیت یک یا چند شرکت به خصوص. و چون در وقف اوراق سهام، ارزش اوراق مذبور ولو به سهام شرکت‌های دیگر تبدیل یابد، تحبیس شده و منافع آن که افزایش قیمت و سود آن سهام است، تسبیل می‌شود؛ لذا از ماهیت و تعریف وقف خارج نخواهد بود.

  1. دلیل دوم این است که فقها برای موقوف، چهار شرط ذکر نموده‌اند: ۱- عین باشد۲- واقف، مالک آن باشد. ۳- قابلیت بقا در برابر انتفاع داشته باشد. ۴- بتوان آن را تحویل داد (قابلیت اقباض داشته باشد)

محقق حلی در شرایع و در کتاب مختصر و علامه حلی در ارشاد و قواعد و تبصره و تحریر، شهید اول در لمعه، سبزواری در کفایه، بحرانی در حدائق، اصفهانی در وسیله النجاه ودیگران نیز همین شروط را ذکر نموده اند.

حال می گوییم دلیل دوم بر بطلان وقف اوراق سهام، عدم دارا بودن شرط اول، یعنی عین بودن مال موقوف است. مال موقوف باید از «اعیان» باشد (مثلاً خانه، فروشگاه، و امثال آن) و اوراق سهام از «نقود» است.[۱۹۸]

استدلال فوق تمام نیست، زیرا «عین» در این جا در مقابل «دین»،، «منفعت» و «کلی» است که وقف آن ها صحیح نیست.

نه این که مراد اعیان، در مقابل «نقود» باشد[۱۹۹].

‌بنابرین‏ تعبیر از کلمه «عین» می‌تواند شامل هر نوع وقف که در این زمان معمول و متداول گردیده از قبیل بنیادهای خیریه و غیره بشود، زیرا عین شامل هر اصل ثابتی می‌تواند باشد. مانند سهامی که از کارخانه‌ها خریداری و یا سرمایه گذاری شده است و یا وجوهی که در بانک‌ها تمرکز پیدا کرده و مورد بهره‌برداری قرار گرفته است؛ زیرا مراد از عین، محدود بودن یا مورد اشاره بودن نیست.[۲۰۰]

گفتار دوم: امکان سنجی وقف اوراق سهام

با توجه به آن چه گذشت امکان سنجی وقف اوراق سهام طی مقدمات زیر سامان می‌یابد.

بند اول: عدم منافات وقف اوراق سهام با ماهیت و شروط وقف

مهم ترین دلیل بطلان وقف اوراق سهام مخالفت آن با ماهیت وقف (تحبیس الاصل و تسبیل المنفعه) است. چنان که گفته شد این منافات ظاهری را می توان بدین گونه رفع نمود که موقوف منقول بر دو قسم است: عروض مانند کتاب، اثاثیه، سلاح و حیوان و نقود مانند پول و اوراق بهادار.

وقف در قسم اول از قبیل حبس رقبه مال است و در قسم دوم از قبیل حبس مالیت مال می‌باشد. ‌بنابرین‏ حبس مال نیز بر دو نوع است. دلیل تفاوت حبس در وقف عروض و نقود، تشخیص عرف است، یعنی حبس مال موقوف در وقف عروض متفاوت است.

در صدر اسلام دارایی ها عمدتاًً در دارایی های فیزیکی متبلور می گردیده است. این امر و نیز بسیط بودن اقتصاد و عدم وجود بازارهای گسترده مالی در قرون اولیه اسلام موجب شده که وقف اموال منقول در وقف عروض منحصر شده و بالطبع حبس مال موقوف نیز تنها حبس رقبه مال معنی شود. ولی امروزه با توجه به گسترش دایره معاملات و تحولات اقتصادی و ایجاد بازار های نوین در عرصه های اقتصادی تحدید وقف به عروض قابل بازنگری است[۲۰۱].

بند دوم: وقف از معاملات امضایی است

چنان که گذشت وقف حقیقت شرعیه نیست یعنی شارع مقدس آن را تأسيس نکرده بلکه عمل خیر شایع در میان مردم را در چارچوبی خاص امضا نموده است، ‌بنابرین‏ وقف همانند غالب معاملات دیگر امضایی است و منعی در خصوص گسترش دامنه آن وجود نخواهد داشت.

بند سوم: گستردگی دایره وقف

از سوی دیگر گفته شد که وقف در میان معاملات امضایی این خصوصیت را دارا است که از جمله معاملاتی است که کمترین قیود و تحدید را از سوی شارع مقدس دریافت نموده است. تا آن جا که از جمله مهم ترین ادله وارد در این باب (الوقوف تکون علی حسب ما یوقفها اهلها ) است که نه تنها تحدید کنندگی ندارد بلکه لسانش، لسان موضوع سازی است و در آن توسعه ایجاد نموده است. اکنون می گوییم با توجه به امضایی بودن وقف و گستردگی دایره مال موقوف، دلیل صحت وقف اوراق سهام را می توان تمسک به عمومات وارد در باب وقف مانند (حبس الاصل و سبل الثمره) و نیز (الوقوف تکون علی حسب ما یوقفها اهلها ) دانست.

اوراق سهام همانند سایر اموال است و عمومات صحت وقف آن را شامل می شود و منافاتی هم با ماهیت و شروط وقف ندارد[۲۰۲].

بند چهارم: تصحیح وقف اوراق سهام با عمومات امضایی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[پنجشنبه 1401-10-01] [ 05:55:00 ب.ظ ]




صرفنظر از سایر جنبه‌های رفتار خشونت آمیز اطفال، قتل و ضرب و جرح دو بزه شاخص در این گروهند. در سال‌های اخیر وقوع این جرایم بویژه با انگیزه های غیر متداول و غیر معمول در نزد اطفال مانند انگیزه مالی و عاطفی، هر صاحب اندیشه‌ای را به تأمل وا داشته و زنگ خطر را بصدا در آورده است. این در حالی است که قتل و ضرب و جرح عمدتاًً برای دفاع از جان و مال و یا انتقام جویی و در وضعیت خاص عصبی و خشم و به صورت اتفاقی توسط اطفال انجام می‌شود. تحقیقات نشان می‌دهد که قریب ۱۵ درصد بزهکاری اطفال شامل جرایم جسمی است. این در حالی است که بخش مهمی از اینگونه جرائم در آمارها لحاظ نمی‌شوند. قابل ذکر است که نقش دختران در ارتکاب این جرایم نسبت به پسران ناچیز ولی رو به افزایش است. [۹]

مبحث سوم- جرایم مربوط علیه عفت واخلاق عمومی

مفاهیم عفت و اخلاق به تبعیت از فرهنگ و ارزش‌های حاکم در جامعه شکل می‌پذیرد. این ارزش‌ها حسب زمان و مکان متغیر بوده و دایم‌ در حال تغییر هستند. احترام و پایبندی به معیارهای اخلاقی توسط آحاد جامعه با لحاظ سن، جنس، طبقات اقتصادی، فرهنگی، محیط شهری و روستایی نیز تفاوت دارد. و نوجوانان با توجه با محیط خانوادگی و تربیتی خود به تدریج با ارزش‌های جامعه آشنا و ضمن عادت کردن به آن‌ ها احترام می‌گذارند. روح سرکش و نظم گریز اطفال بویژه در دوران بحران بلوغ، انطباق وی را با الگوهای ارزشی جامعه چندان آسان نمی‌سازد. این امر بویژه در مواردی مانند کشش‌های جنسی، ابتدا برای ارضا، حس کنجکاوی و سپس در جهت فرونشاندن شعله‌های سرکش میل جنسی و غریزی عموماً از چارچوب مورد احترام جامعه قومی پا را فراتر می‌گذارند و اگر با تربیت و آموزش مناسب این میل کنترل نشود و یا جهت درست پیدا نکند، در نهایت زمینه تأمین قانونی و مشروع آن فراهم نگردد چون آتشفشانی فوران می‌کند و هچ مانع و رادعی را تحمل نخواهد کرد.

جرایم علیه ارزش‌ها اخلاقی به نسبت الگوهای حاکم متفاوت و دارای اعتبار نسبی هستند. اعمالی مانند روابط آزاد بین زن و مردان، سقط جنین، پوشش ظاهری، هم جنس بازی و غیره امروزه در برخی ممالک نه تنها مجرمانه نیست بلکه به مثابه تجلی آزادی‌ها فردی تلقی می‌شود، در حالی که در جوامع دیگر حائز عناوین جزایی و بعضاً دارای شدیدترین مجازات‌هاست.

هرچند به علت پایبندی مردم کشور ما رفتارهای فوق به نسبت جوامع غربی چندان گسترش نیافته و حداقل از حالت ضدارزشی به ارزشی تبدیل نشده است، ولی باید اذعان نمود که در سال‌های اخیر به دلیل مشکلات اقتصادی، عدم امکان ازدواج و دلایل روانی ناشی از جنگ و شیوع فرهنگ غربی و غیره در میان جوانان شیوع فراوان یافته و قباحت اخلاقی آنان کمرنگ شده است. در ضمن لازم به ذکر است که اطفال در عین حال که می‌توانند مرتکب این جرایم باشند خود قربانیان اصلی آن نیز تلقی می‌گردند. از مهم‌ترین جرایم ارتکابی اطفال می‌توان به روسپیگری، همجنس بازی، رابطه نامشروع اشاره نمود. که هرچند تفاوت هایی در زمینه‌های فرهنگی بین مردم ایران و ایالات متحده وجود دارد اما جرم انگاری های صورت گرفته در این زمینه دارای تشابه بسیاری است. به ‌عنوان مثال در عنوان A: 110 قانون فدرال روسپیگری و سوءاستفاده جنسی و همچنین مزاحمت تلفنی در عنوان A: 119 مورد جرم انگاری واقع شده است.

خلاصه و نتیجه بحث

والدین باید بیشترین تأثیر را در جامعه پذیری کودک داشته باشند، اما با وجود جوامع صنعتی پیچیده که نیروی کار حرفه ای تری را می طلبد، همواره نمی توان به والدین برای انجام آنچه مورد نیاز است، اعتماد کرد. اینکه از والدین درخواست می شود، نسبت به تحصیل فرزندانشان در مدارس دولتی یا تحت نظارت دولت اطمینان حاصل کنند؛ زیرا در غیر این صورت، با ضمانت اجراها مواجه می‌شوند، از آن حکایت دارد که سازوکار اصلی جامعه این است که کودکان در دوران رشد، ارزش‌های مناسب و ویژگی‌های رفتاری لازم را فراگیرند. تنش موجود میان آزادی والدین در پرورش فرزند بر مبنای ارزش‌های مطلوب خود و نیازمندی کشور به جمعیتی دارای ارزش‌های مشترک، موجب بروز اختلافاتی در زمینه کنترل دولت بر مدارس شده است. ولی در عین حال، این امر بر نحوه نگرش به مسئولیت والدین ‌در مورد بزهکاری کودکان نیز تأثیر داشته است.

گسترش دادگاه های اطفال و برخوردهای ویژه با بزهکاران نوجوان از زمان تأسیس اوّلین زندان خاصّ اطفال در) در ۱۸۳۸ م. و پیدایش اوّلین مراکز بازپروری و مدارس صنعتی که در اصل در ارتباط با مراکز خیریه بودند تا اقدامات کیفری، مانند حبس خانگی، حضور در مراکز آموزشی پرورشی و اقدامات میانجیگرانه دیگر که امروزه به کار می رود، به عنوان ظهور یک فرایند رفاه محورِ کودک مطرح شده است(۳۵) که به موجب آن، اطفال به عنوان کسانی در نظر گرفته می‌شوند که به امکاناتی جدا از بزرگسالان به منظور برآورده ساختن نیاز به آموزش و پرورش که آن ها را از ارتکاب جرم دور کند نیازمند هستند. نگرانی در خصوص اصلاح و تربیتِ(۳۶) کودکان در پایان سده نوزدهم و ابتدای سده بیستم، تبدیل به یک رویکرد درمانی شد که به موجب آن، مجرمیت بزهکاران باید با هر وسیله ممکن، اعم از آموزش، اقدامات روانشناختی و امثال آن درمان شود.

فرض اصلی پیشنهادات بازپروری از سال ۱۹۲۰ م. به بعد، این بوده است که رفتار مجرمانه، نشانه نوعی گسیختگی یا اهمال والدین در تربیت اطفال است، همان گونه که بدرفتاری یا غفلت آن ها ممکن است سبب این رفتار مجرمانه شود؛ ‌بنابرین‏، کودک قربانی این اهمال بوده و به مراقبت، آموزش یا درمان نیازمند است تا این اشتباهات جبران شود. در واقع تفاوتی میان کودک محروم و کودک بزهکار وجود ندارد یا این تفاوت بسیار ناچیز است. برای مثال، نظر «کمیته مولونی» را که در سال ۱۹۲۷ م. برای نخستین بار دادگاه های اطفال در کشور انگلستان را مورد مطالعه قرار داد، یادآوری می‌کنیم:

قائل شدن تفاوت بین اینکه آیا کودک به علّت ولگردی یا از کنترل خارج بودن یا به علّت ارتکاب جرم به دادگاه آورده شده است، اغلب امری کاملاً اتفاقی است. غفلت و اهمال منجر به بزهکاری می شود و بزهکاری غالبا نتیجه مستقیم اهمال است.

در هر صورت، این نظر با اعتقاد مستمر به ارزش مجازات چه به عنوان یک عمل ذاتا تربیتی و چه به عنوان یک عمل بازدارنده یا عمل سزادهنده در تضاد است. تنش و تضاد میان این دو دیدگاه منجر به فراز و نشیب دائمی در نگرش به اطفال بزهکار شده است. سیستم عدالت کیفری باید تا چه حد در زمینه نجات طفل بزهکار از حیات مجرمانه، با اقدامات غیر قضایی، مراقبت و آموزش پیش برود و تا چه حد باید از نظام کیفری که توجه اش به موضوع مسئولیت در برابر اَعمال خطاکارانه و اِعمال مجازات متناسب با جرم بزهکار معطوف است، استفاده کند؟ سیستم دادگاه های اطفال تا مدت‌ها بیانگر ائتلاف و نیز تضاد میان مفاهیم رفاه کودک و رعایت تشریفات در فرایند دادرسی بوده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:55:00 ب.ظ ]




برای حل زمان متعارض بین تقاضاهای شغل و مسئولیت های خانواده، زنان شاغل و خانواده هاشان ممکن است به شغل های انعطاف پذیر بپردازند تا اینکه تواناییشان را افزایش دهند. زنان سهم شان را از نیروی کار افزایش داده‌اند تا کار سریعی برای پاسخ به نیازهای خانواده هاشان از طریق برنامه کاری انعطاف پذیر یا با انعطاف زمانی فراهم کنند. فرصت های برای اشتغال منعطف در پاسخ به نیاز های کسب و کار رشد یافته اند تا دستمزدها راکم کنند و به تغییرات سریع در نیازهای نیروی کار پاسخ دهند. زنان هنوز بسیار بیشتر از مردان برای کار خانه و خانواده وقت صرف می‌کنند اما ساعاتی که زنان برای انجام این وظایف صرف می‌کنند به خصوص در زنان جوانتر کاهش یافته است (سیلور[۲۸]، گلدسچیدر[۲۹]؛۱۹۹۴).

بخش دوم

بهزیستی روانشناختی

مقدمه

از زمان‌های بسیار دور، همیشه این سؤال مطرح بوده که چه چیزی باعث خوشبختی و بهزیستی می­ شود. در سالیان اخیر رویکرد آسیب‌شناختی به مطالعه سلامتی انسان مورد انتقاد قرار گرفته است. بر خلاف این دیدگاه که سلامتی را به عنوان نداشتن بیماری تعریف می‌کند، رویکردهای جدید بر «خوب بودن ” به‌جای “بد یا بیمار بودن ” تأکید می‌کنند. از این منظر، عدم وجود نشانه های بیماری‌های روانی، شاخص سلامتی نیست. بلکه سازگاری، شادمانی، اعتمادبه‌نفس و ویژگی‌های مثبتی ‌از این دست نشان‌دهنده سلامت بوده و هدف اصلی فرد در زندگی، شکوفاسازی قابلیت‌های خود است. گروهی از روانشناسان به‌جای اصطلاح سلامت روانی از بهزیستی روان‌شناختی استفاده کرده‌اند. زیرا معتقدند این واژه ابعاد مثبت را به ذهن متبادر می­ کند. هر پژوهشگر عوامل و ابعاد خاصی، معرفی کرده‌اند که هر فردی که واجد این خصوصیات و ابعاد باشد، دارای نسبتی از بهزیستی است. (میکائیلی منیع، ۱۳۸۹).

روان شناسی مثبت نگر

ظهور روانشناسی مثبت نگر به مارتین سلیگمن، رئیس انجمن روانشناسی امریکا برمی گردد. او به پیروی از سایر نظریه پردازان این حیطه معتقد است که بینش اولیه شکل گیری این موضوع در وی به صورت شهودی در اثر گفتگو با دخترش نیکی در مزرعه اش شکل گرفته است (قاسمی، قریشیان،۱۳۸۸).

روان شناسی مثبت نگر به بررسی و مطالعه شرایط، موقعیت ها و فرآیندهایی می پردازد که در رشد انسان مشارکت دارند و عملکرد بهینه در افراد، گروه ها و یا سازمان ها را سبب می‌گردند. با این تعریف می توان گفت که روان شناسی مثبت تاریخچه ای طولانی دارد؛ تاریخچه ای که به نوشته های ویلیام جیمز بر می‌گردد و آنچه را که او در سال ۱۹۰۲(ذهنیت سالم) نامید. همچنین به آلپورت و علاقه او به خصوصیات مثبت انسان اشاره دارد؛ و نیز به حمایت مزلو از مطالعه افراد سالم و بهنجار به جای بیماران و افراد نابهنجار. با این همه تا آخرین سال‌های قرن گذشته عمده مطالعات روان شناختی بر ناسازگاری ها، نابهنجاری ها و آسیب ها و اختلالات متمرکز بوده است و کمتر به توانمندی ها، نیرومندی ها و محاسن اشخاص توجه شده است. روان شناسی مثبت نگر از نخستین سال قرن اخیر حیات علمی خود را به شکلی جدی آغاز نموده است. در ژانویه سال ۲۰۰۰ میلادی، مارتین سلیگمن روان شناس مشهور امریکایی به همراه همکارانش شماره ویژه ای از نشریه (American Psychology) را به روان شناسی مثبت اختصاص داد. آن ها مدعی بودند که روان شناسی تا زمان حاضر هنوز نتوانسته است به خلق دانشی بپردازد که زندگی را ارزشمند سازد. از نظر روان شناسان مثبت گرا، علم روان شناسی تا نیمه قرن بیستم، عمده مطالعات خود را بر حوزه هایی چون نژادپرستی، خشونت، رفتارهای غیر منطقی، افسردگی و رشد تحت شرایط نامطلوب متمرکز ‌کرده‌است؛ حال آنکه ‌در مورد نیروها و خصوصیات مثبت انسان، پرهیزگاری و تقوا و شرایطی که انسان به کسب رضایت و شادی اصیل و واقعی و یا ایجاد تعهدات اجتماعی نایل می شود، به پیشرفت قابل توجهی دست نیافته است. به بیان استعاره ای می توان گفت روان شناسی تا این زمان آموخته است که چطور مردم را از نقاط منفی به صفر برساند، اما توان هدایت آن ها را به سوی نقاط مثبت نداشته است. به طور کلی ‌می‌توان گفت روان شناسی مثبت­نگر زاییده درک عدم تعادل در بررسی موضوعات مربوط به انسان بوده است. برای مثال، در حوزه هایی چون روان شناسی بالینی، روان شناسی تندرستی و یا روان شناسی اجتماعی، تنها به یک جنبه از وجود انسان توجه شده است (ریف[۳۰]،۲۰۰۰).

روانشناسی مثبت نگر به عنوان رویکردی تازه در روانشناسی، بر فهم و تشریح شادمانی و احساس ذهنی بهزیستی و همچنین پیش‌بینی دقیق عواملی که بر آن ها مؤثرند، تمرکز دارد. این رویکرد از منظری مثبت گرایانه با ارتقای احساس ذهنی بهزیستی و شادمانی، در عوض درمان نواقص و اختلالات سروکار دارد. ‌بنابرین‏، روانشناسی مثبت­نگر تکمیل کننده روانشناسی بالینی سنتی است. فهم، درک و شفاف­ سازی شادمانی و احساس ذهنی بهزیستی، موضوع محوری روانشناسی مثبت نگراست (سلیگمن[۳۱]، استین[۳۲]، پارک[۳۳]، پترسون[۳۴]،۲۰۰۵).

علم تجربه ذهنی مثبت یعنی صفات فردی مثبت و سازمان های مثبت به بهبود کیفیت زندگی و جلوگیری از آسیب های زندگی کسل کننده و بی معنی نوید می‌دهد. تمرکز صرف بر آسیب شناسی باعث می شود امید، عقل، خلاقیت، تفکر آینده، شجاعت، معنویت، مسئولیت و پشتکار، نادیده گرفته شوند یا به عنوان تبدیل تکانه های منفی اصیل در نظر گرفته شوند (سلیگمن، سیکزنتمیهالی[۳۵]،۲۰۰۰).

‌در مورد اینکه جهت گیری روان شناسی مثبت در آینده به کدام سو می‌باشد، ریف معتقد است که: روان شناسی مثبت که حوزه عملکردانسان را در حد بهینه و مطلوب روشن می‌سازد، وظیفه آتی اش درک عواملی است که در انسان نیرومندی ها را بنا می‌کنند و تجارب مثبت را محقق می‌سازند (لوپز[۳۶] و اشنایدر[۳۷]،۲۰۰۴).

ذکر این نکته ضروری است که هدف روان‌شناسی مثبت نگر آن نیست که جنبه‌های منفی، نامطلوب و پریشان کننده زندگی را نادیده بگیرد و یا با عینک خوش‌بینی به آن نگاه کند. کسانی که حوزه روان‌شناسی مثبت کار می‌کنند کاملاً به وجود رنج، خودخواهی و عملکرد نامطلوب اشخاص آگاه هستند هدف روان‌شناسی مثبت مطالعه‌ هردو روی سکه است؛ یعنی علاوه بر آنچه تابه‌حال روانشناسان بدان پرداخته‌اند، در پی آن نیز می‌باشد که شادی‌ها را نیز موردبررسی قرار دهد و به موضوعاتی نظر داشته باشد که در خلق خانواده سالم مؤثر می‌باشند. به‌علاوه روانشناسی مثبت نگر ادعا دارد که بررسی و پژوهش ‌در مورد چنین موضوعات مثبت، در نفس خود دارای اهمیت بسیار است و تنها به عنوان سپر بلا در مقابل مشکلات، یعنی محرک‌های تنش‌زا (استرسورها) عمل نمی‌کند اگرچه شواهد بسیاری وجود داردکه نشان می‌دهد بسیاری از فرآیندهای مثبت ما را از نتایج منفی بازمی‌دارند (هادیت[۳۸] و گابل[۳۹]،۲۰۰۵).

بهزیستی روانشناختی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:55:00 ب.ظ ]




نظام آموزشی_تربیتی اروپای قرون وسطی به هیچ وجه نمی توانست از فلسفه ی رایج زمان خود که همان فلسفه مدرسه ای ( اسکولاسیک) بود، متأثر نباشد و اگر از این دوران به عنوان عصر تاریکی علم و فکر یاد می شود، دلیلی جز این ندارد. این فسلفه دارای ویژگی های خاصی بود که از آن جمله می توان به: حجیت شمردن اقوال و آرای پیشینیان در حمل موضوعات و مسائل، عدم استقلال در فکر و آزادی در بیان، رأی و اندیشه و روی آوردن به روش جدل ‌در کشف حقیقت اشاره نمود.[۵۷]

درمورد نقش معلم، نظر رایج آن بود که وی باید بتواند هدایت روح متعلمان را بر عهده بگیرد و یکی از ضرب المثل های معروف این بود: «دربیان همه مهارت ها بزرگترین مهارت، هدایت روح است.». با این حال علی رغم این توصیه، یکی از مظاهر زشت و تأسف آور تعلیم و تربیت قرون وسطایی اروپا این بود که طلاب یا دانشجویان مورد احترام نبودند و در جوّی از بی اعتمادی تحصیلات خود را آغاز می نمودند.[۵۸]

در همین ایام بود که دفتر تعلیم و تربیت به نحوی دیگر رقم خورد و در جدیدی در آن گشوده شد. هنوز بیش از یک قرن از دوران تاریک قرون وسطای ‌اروپایی‌ نگذشته بود که نوری از مشرق بدرخشید، اسلام متولد شد و بنای اوّلین عبادتگاه آن یعنی مسجد گذارده شد و همچنین اوّلین نهاد آموزشی نیز افتتاح یافت. پس از چندی با پایان یافتن جنگ بدر اوّلین مکتب، در معنی واقعی کلمه، به وجود آمد و آموزش دو مهارت اساسی خواندن و نوشتن آغاز گردید. چون این کار بر­عهده ی مسلمانان گذاشته شد، مکتب در معنای اصطلاحی آن، که علاوه بر آموزش قرآن برنامه ­های دینی، ملی و اجتماعی را نیز در برمی گرفت، تجدید سازمان شد و رونق روز افزون یافت. جلسه های بحث و احتجاج و یا به دیگر سخن، محافل ادبی که دارای جنبه‌های آموزشی و تربیتی بسیار نیرومند بودند، رواج گرفت و هر چند در زمان مأمون عباسی به اوج خود رسیدند امّا از نظر زمانی ریشه در عمل شخص پیامبر(ص) و خلفای راشدین داشتند و بلأخره خانه ها و منازل علماء فقها و محدّثان بود که به صورت مراکز آموزشی در آمد و طالبان علم و فرهنگ را به سوی خود فرا خواند.

تأسیس و حضور این مراکز متعدد تربیتی و فرهنگی همراه با غناء، قرآن کریم، خاصه آیات مربوط به خدا، جهان هستی و کائنات و نیز خطبه ها و کلمات و مسایل مربوط به جهان شناسی موجود در نهج البلاغه امام علی(ع) و علل و عوامل فراوان دیگر، زمینه را برای رشد و ایجاد نهادهای آموزش عالی فراهم کرد که اوّلین دانشگاه در معنای واقعی، و یا مسجدی در مدینه که امام صادق(ع) در آن تدریس می فرمود و حدود چهار هزار شاگرد داشت از آن جمله بود. در این حوزه و یا حلقه درس، جابربن حیان ازدی را می بینیم که پدر علم شیمی است و حدود ۳ هزار اثر، اعم از کتابت و رساله، به او نسبت می‌دهند. همچنین زراره بن اعین و شاگردان مبرّز دیگری را می­بینیم که تدوین اصول فقه جعفری را بر عهده می گیرند. در جناح دیگر زنادقه، مشرکان، مادّیون و یا دهری مسلکانی چون ابوشاکر دیصانی، ابن ابی العوجاء و حتی بلدالله بن مقفّع حضور دارند که با امام صادق (ع) به بحث و مذاکره می نشینند و جواب می گیرند.[۵۹]

این نظام تربیتی با چنین زیر بنا و اساسی محکم و استوار، دیری نپایید که به بار نشست و با ارائه ابتکارات و نوآوری هایی که بسیاری از آن ها برای اوّلین بار در جهان اتفاق می افتاد توانست برتری و کارایی آن را به نمایش بگذارد.

در ایران باستان نیز، مشابه قرون وسطی، در دوران هایی آموزش و پرورش مخصوص طبقه ای خاص از اعضای جامعه بود.[۶۰] به مرور به دلایل متعدد نیاز بیشتری به دبیران و کارگزاران دولتی و مأموران مالیاتی احساس می‌گردد و از این رو آموزش و پرورش نسبت به گذشته تا حدی گسترده ­تر می شود. حتی ظاهراً تعداد بسیار معدودی از طبقات غیر اشراف و متوسط نیز از سواد و آموزش و پرورش اندکی برخوردار می‌گردند. در دوره ی قاجار و پیش از آن، مکتب خانه ها برای آموزش و تحت نظر آموزش یافتگان حوزه های علمیه تأسیس می شود. هدف از تعلیم در این مکتب خانه ها آشنایی مختصر با سوره های کوچک قرآن و اخلاقیات، شرعیت و الفبا بود. در این مکتب خانه ها نوشتن آموخته نمی شد و همه چیز شفاهی بود.[۶۱]

نیمه ی اوّل قرن هجدهم میلادی دگرگونی های مهمی در ایران رخ داد که یکی از آن ها اقتباس آموزش و پرورش نوین از اروپا و تلاش شاهان و شماری از دولتمردان برای گسترش آن در شهرهای بزرگ آن روز و سپس در نقاط کوچکتر بود. لزوم تأسیس مدارس جدید و نارسایی مدارس قدیمی در برآورده کردن نیازهای آموزشی آن روز از سوی بسیاری از روشنفکران آن زمان با نگاه به فرهنگ، راه را به سوی تشکیل مدارس نوین هموار کرد. از جمله مدرسه­ی دارالفنون که توسط امیر کبیر تأسیس شد. با پیشرفت این مدارس، تحولی نیز در محتوای آموزشی رخ داد. مواد درسی که در این مدارس آموزش داده می شد عبارت بودند از: در کلاس اوّل کتاب «تعالیم الاطفال» تألیف مفتاح الملک و کتاب «علی » تألیف یحی دولت آبادی و چند کتاب دیگر از جمله کتاب کوچکی در باب جغرافیا و در سال های بعد عبارت بود از: تجوید قرآن، شرعیات از کتاب بدایه فارسی و….[۶۲]

تاریخ آموزش و پرورش در ایران نشان می‌دهد که نخستین بار در نه آبان ۱۳۹۰ شمسی، مجلس شورای ملی، قانون اساسی معارف را تصویب کرد که در آن مدرسه به عنوان تأسیساتی برای تربیت اخلاقی، علمی و بدنی افراد دایر گردید.[۶۳] بر اساس قانون اساسی معارف، تعلیمات ابتدایی برای همه اجباری است و هرکس باید تا آن اندازه از معلوماتی را که دولت برای درجه ابتدایی معین نموده تحصیل نماید.[۶۴]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:55:00 ب.ظ ]




تشویق و تنبیه و موارد استفاده آن

بعضی از والدین از عامل تشویق و یا تنبیه در جهت اصلاح رفتار فرزندانشان استفاده می‌کنند چون بعضی والدین اعتقاد دارند که فرزندان باید تشویق شوند تا احساس خوبی داشته نسبت به خویش داشته باشند طی یادگیری های جدید به انجام فعالیت های مورد نظر دیگر هم و تحریک شوند، حس لیاقت و داشتن کفایت در آن ها رشد کند و ما را از توانایی هایشان که جزئی از کل است مطلع سازد.

اولین قانون تشویق این است که این کار را به طور حقیقی و واقعی انجام دهیم نه ظاهری و دروغی چون تلخ ترین واقعیت موجود این است که گاهی تشویق در پرده غیبت فرو می رود، و به ندرت به یاد استفاده از آن ها می افتیم در حالت کلی امر تشویق را نباید در محیط خانوادگی به فراموشی بسپاریم( گلن، ۱۳۸۰، ص ۱۰۶).

مضرات تشویق

بعضی از محققان روان شناسی کودک بر این باورند که تشویق برای کودکان مضر است، زیرا به تدریج باعث می شود به «نفس تشویق» بیشتر از «موفقیت کار» ارزش بگذارند. ( شاملد ، ۱۳۸۲، ص ۵۴).

روش تنبیه نیز مورد استفاده والدین قرار می‌گیرد. چون روش تنبیه را در کوتاه مدت مؤثر می دانند اگر والدین را در جریان کنش متقابل با فرزندان تحلیل کنیم می‌توانیم بعضی از بخش های اساسی الگوهایی را که مناسبند بشناسیم والدین برای رفتارهایی مثل کتک زدن بچه دیگر و شریک کردن بچه دیگر در اسباب بازی تقویت و پاداش تعیین می‌کنند کودکان نیز از مشاهده دیگران و از نوع تقویت‌ها و تنبیه هایی که دریافت می‌کنند می آموزند والدین برای کودکان نقش سرمشق و مربی ، نگرش ها و اعتقادات و معیارهای اخلاقی را دارند . (هنری ماسن، ۱۳۷۰، ص ۴۵۰).

اولاً نباید کودک را تنبیه کرد و هر نوع تنبیه خطرناک است و ممکن است عواقب شومی را به دنبال داشته باشد، هدف از تنبیه باید آگاه کردن کودک از خطایی باشد که مرتکب شده است و والدین باید از این طریق نواقص اخلاقی و رفتاری کودک را رفع کنند و او را به سوی تکامل سوق دهند ‌بنابرین‏ باید شرایط و مقررات تنبیه را رعایت کنیم، ‌بنابرین‏ هدف از تنبیه باید کاملاً روشن باشد یعنی هدف آن متلاشی کردن حیثیت و شخصیت کودک از جانب والدین نباشد. وقتی کودک را مورد تنبیه قرار می‌دهیم فرصتی را که فراهم می شود تا کودک به توانایی‌های خودش پی ببرد را از او می گیریم ‌بنابرین‏ تنبیه یک عامل بازدارنده کودک است از متاهی پیشرفت هایی که می‌توانست در زندگی داشته باشد زیرا اگر به جای تنبیه کودک را تحسین کنیم موجب می شود که اعتماد به نفس در وجودش پدید آید و استعدادهای نهفته اش شکوفا شوند و قوای درونی اش به فعلیت برسد. ( شهبازی، سایت علوم تربیتی، ۱۳۸۸).

فصل چهارم

مبانی روان شناختی ارتباط مؤثر والدین با فرزندان در محیط خانواده

نگرش[۱۰]

اولین و مهم ترین مبنای روان شناختی ارتباط مؤثر والدین با فرزندان در حریم خانواده، نوع نگرش والدین به جهان و انسان است. در ابتدا به بررسی واژه نگرش می پردازیم:

نگرش عبارت است از یک روش نسبتاً ثابت در فکر، احساس و رفتار نسبت به افراد، گروه ها و موضوع های اجتماعی یا قدری وسیع تر، در محیط فرد. مؤلفه های نگرش عبارتند از: افکار و عقاید، احساسات یا عواطف و تمایلات رفتاری. ‌بنابرین‏، همان گونه که محققان نیز گفته اند، می توان برای نگرش سه بعد شناختی، عاطفی و رفتاری در نظر گرفت. نگرش یک سازه فرضی و دارای ویژگی های متعددی است; از جمله:

۱٫ مؤلفه های نگرش با یکدیگر تعامل دارند.

۲٫ مؤلفه های هر نگرش با یکدیگر تناسب سطح دارند. معمولا وقتی بعد شناختی آن عمیق و ریشه دار و وابسته به ارزش های مهم باشد، به همان نسبت بُعد عاطفی آن نیز محکم و ریشه دار بوده و به تبع آن، آمادگی روانی فرد برای رفتار مناسب نیز بیشتر است.

۳٫ نگرش از ویژگی های اصلی یا فرعی برخوردار است. نگرش های اصلی بر نگرش های فرعی تأثیر مستقیم دارند; بیشتر درونی شده اند و کمتر به موقعیت ها و شرایط خارجی وابسته اند. اما نگرش های فرعی هر قدر فرعی باشند وابستگی بیشتری به شرایط محیطی دارند.( جمعى از مؤلفان، روان شناسى اجتماعى با نگرش به منابع اسلامى، ۱۳۸۲، ص ۱۳۷)

حال اگر ایمان یک نگرش اصلی تلقّی شود، می توان در پرتو یک تحلیل عقلی آن را یک حالتی روانی دانست که در هر انسانی ممکن است ایجاد شود و دارای سه مؤلفه «عقیده و شناخت»، «علقه قلبی و عاطفی» و «رفتار ظاهری» می‌باشد. در واقع، ما ابتدا نسبت به موضوعی شناخت پیدا می‌کنیم و سپس نسبت به آنچه شناخته ایم جهت گیری عاطفی و انگیزشی اتخاذ می‌کنیم و در نهایت، بر اساس آن شناخت و آن انگیزش کیفیت رفتار خود را تعیین می‌کنیم.

‌بنابرین‏، ایمان به خدا به عنوان یک نگرش اصلی بر زندگی خانوادگی و ارتباط اعضای خانواده و از جمله ارتباط والدین با فرزندان، مؤثر است و آن را می توان به عنوان یک مبنای روان شناختی برای ارتباط مؤثر مطرح ساخت.

کسانی که معتقدند پدر یا مادر شدن یک مسئولیت الهی یا امری مقدس است در ایجاد ارتباط و حفظ آن به شکل مطلوب و مؤثر نقش فراوانی دارند; زیرا ارزش یک امر قدسی فراتر از امور عادی و مادی است و همچون دیگر امور مقدس و معنوی تناسب بیشتری با بعد اصیل انسان پیدا می‌کند. شاید به همین دلیل باشد که در تعالیم اسلامی بر مسئولیت والدین در برابر فرزندان و تقدس و ارزش معنوی آن بسیار تأکید شده است و والدین را به محبت کردن و مورد رحمت و لطف خویش قرار دادن فرزندان توصیه می‌کند. امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «خدا بنده ای را که فرزند خود را بسیار دوست می‌دارد، مورد رحمت خویش قرار می‌دهد.» (محمّد محمّدى رى شهرى، میزان الحکمه،۱۳۷۹، ج ۱۰، ص ۶۹۹، حدیث ۳۲۳۲۳)

پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود: «نگاه محبت آمیز پدر به صورت فرزند عبادت است.» و یا در جای دیگر فرمود: «هر بوسه ای که والدین نثار فرزند می‌کنند درجه ای مثبت به دست می آورند.»

در مقابل، کسانی که فرزند را به عنوان امری مزاحم زندگی می دانند و نگرش منفی به فرزند دارند هرگز نمی توانند با روش محبت آمیزی ـ که یکی از نیازهای اساسی نیاز به محبت است ـ با فرزند خود برخورد کنند، چه رسد به اینکه بخواهند رابطه مؤثر و مطلوب با وی داشته باشند.( حسین نورى طبرسى، مستدرک الوسایل، ۱۹۸۸م، باب ۲۴ و ۳۸۹٫)

به طور کلی، آنچه در ارتباط بین فردی نقش عمده ای ایفا می‌کند و می‌تواند تسهیل کننده تأثیرگذاری مطلوب والدین نسبت به فرزند باشد، نگرش مثبت والدین نسبت به فرزند است; بدین معنا که به فرزند به عنوان هدیه و امانت الهی و حتی به صرف انسان بودن باید ارج نهاد و بدون توجه به مشکلات و رفتارهای ناهنجار وی، او را به عنوان انسانی که دارای همه گونه توانایی و قابلیت های بالقوه است نگریست و توجه کرد. با این نوع نگرش می توان به او امکان داد تا آنچه هست باشد و احساسات واقعی خویش را بیان و ابراز کند. در حقیقت، نگرش مثبت شامل یک نوع عشق و علاقه انسانی به فرزند است; عشق توأم با احترام.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 05:55:00 ب.ظ ]