تشویق و تنبیه و موارد استفاده آن

بعضی از والدین از عامل تشویق و یا تنبیه در جهت اصلاح رفتار فرزندانشان استفاده می‌کنند چون بعضی والدین اعتقاد دارند که فرزندان باید تشویق شوند تا احساس خوبی داشته نسبت به خویش داشته باشند طی یادگیری های جدید به انجام فعالیت های مورد نظر دیگر هم و تحریک شوند، حس لیاقت و داشتن کفایت در آن ها رشد کند و ما را از توانایی هایشان که جزئی از کل است مطلع سازد.

اولین قانون تشویق این است که این کار را به طور حقیقی و واقعی انجام دهیم نه ظاهری و دروغی چون تلخ ترین واقعیت موجود این است که گاهی تشویق در پرده غیبت فرو می رود، و به ندرت به یاد استفاده از آن ها می افتیم در حالت کلی امر تشویق را نباید در محیط خانوادگی به فراموشی بسپاریم( گلن، ۱۳۸۰، ص ۱۰۶).

مضرات تشویق

بعضی از محققان روان شناسی کودک بر این باورند که تشویق برای کودکان مضر است، زیرا به تدریج باعث می شود به «نفس تشویق» بیشتر از «موفقیت کار» ارزش بگذارند. ( شاملد ، ۱۳۸۲، ص ۵۴).

روش تنبیه نیز مورد استفاده والدین قرار می‌گیرد. چون روش تنبیه را در کوتاه مدت مؤثر می دانند اگر والدین را در جریان کنش متقابل با فرزندان تحلیل کنیم می‌توانیم بعضی از بخش های اساسی الگوهایی را که مناسبند بشناسیم والدین برای رفتارهایی مثل کتک زدن بچه دیگر و شریک کردن بچه دیگر در اسباب بازی تقویت و پاداش تعیین می‌کنند کودکان نیز از مشاهده دیگران و از نوع تقویت‌ها و تنبیه هایی که دریافت می‌کنند می آموزند والدین برای کودکان نقش سرمشق و مربی ، نگرش ها و اعتقادات و معیارهای اخلاقی را دارند . (هنری ماسن، ۱۳۷۰، ص ۴۵۰).

اولاً نباید کودک را تنبیه کرد و هر نوع تنبیه خطرناک است و ممکن است عواقب شومی را به دنبال داشته باشد، هدف از تنبیه باید آگاه کردن کودک از خطایی باشد که مرتکب شده است و والدین باید از این طریق نواقص اخلاقی و رفتاری کودک را رفع کنند و او را به سوی تکامل سوق دهند ‌بنابرین‏ باید شرایط و مقررات تنبیه را رعایت کنیم، ‌بنابرین‏ هدف از تنبیه باید کاملاً روشن باشد یعنی هدف آن متلاشی کردن حیثیت و شخصیت کودک از جانب والدین نباشد. وقتی کودک را مورد تنبیه قرار می‌دهیم فرصتی را که فراهم می شود تا کودک به توانایی‌های خودش پی ببرد را از او می گیریم ‌بنابرین‏ تنبیه یک عامل بازدارنده کودک است از متاهی پیشرفت هایی که می‌توانست در زندگی داشته باشد زیرا اگر به جای تنبیه کودک را تحسین کنیم موجب می شود که اعتماد به نفس در وجودش پدید آید و استعدادهای نهفته اش شکوفا شوند و قوای درونی اش به فعلیت برسد. ( شهبازی، سایت علوم تربیتی، ۱۳۸۸).

فصل چهارم

مبانی روان شناختی ارتباط مؤثر والدین با فرزندان در محیط خانواده

نگرش[۱۰]

اولین و مهم ترین مبنای روان شناختی ارتباط مؤثر والدین با فرزندان در حریم خانواده، نوع نگرش والدین به جهان و انسان است. در ابتدا به بررسی واژه نگرش می پردازیم:

نگرش عبارت است از یک روش نسبتاً ثابت در فکر، احساس و رفتار نسبت به افراد، گروه ها و موضوع های اجتماعی یا قدری وسیع تر، در محیط فرد. مؤلفه های نگرش عبارتند از: افکار و عقاید، احساسات یا عواطف و تمایلات رفتاری. ‌بنابرین‏، همان گونه که محققان نیز گفته اند، می توان برای نگرش سه بعد شناختی، عاطفی و رفتاری در نظر گرفت. نگرش یک سازه فرضی و دارای ویژگی های متعددی است; از جمله:

۱٫ مؤلفه های نگرش با یکدیگر تعامل دارند.

۲٫ مؤلفه های هر نگرش با یکدیگر تناسب سطح دارند. معمولا وقتی بعد شناختی آن عمیق و ریشه دار و وابسته به ارزش های مهم باشد، به همان نسبت بُعد عاطفی آن نیز محکم و ریشه دار بوده و به تبع آن، آمادگی روانی فرد برای رفتار مناسب نیز بیشتر است.

۳٫ نگرش از ویژگی های اصلی یا فرعی برخوردار است. نگرش های اصلی بر نگرش های فرعی تأثیر مستقیم دارند; بیشتر درونی شده اند و کمتر به موقعیت ها و شرایط خارجی وابسته اند. اما نگرش های فرعی هر قدر فرعی باشند وابستگی بیشتری به شرایط محیطی دارند.( جمعى از مؤلفان، روان شناسى اجتماعى با نگرش به منابع اسلامى، ۱۳۸۲، ص ۱۳۷)

حال اگر ایمان یک نگرش اصلی تلقّی شود، می توان در پرتو یک تحلیل عقلی آن را یک حالتی روانی دانست که در هر انسانی ممکن است ایجاد شود و دارای سه مؤلفه «عقیده و شناخت»، «علقه قلبی و عاطفی» و «رفتار ظاهری» می‌باشد. در واقع، ما ابتدا نسبت به موضوعی شناخت پیدا می‌کنیم و سپس نسبت به آنچه شناخته ایم جهت گیری عاطفی و انگیزشی اتخاذ می‌کنیم و در نهایت، بر اساس آن شناخت و آن انگیزش کیفیت رفتار خود را تعیین می‌کنیم.

‌بنابرین‏، ایمان به خدا به عنوان یک نگرش اصلی بر زندگی خانوادگی و ارتباط اعضای خانواده و از جمله ارتباط والدین با فرزندان، مؤثر است و آن را می توان به عنوان یک مبنای روان شناختی برای ارتباط مؤثر مطرح ساخت.

کسانی که معتقدند پدر یا مادر شدن یک مسئولیت الهی یا امری مقدس است در ایجاد ارتباط و حفظ آن به شکل مطلوب و مؤثر نقش فراوانی دارند; زیرا ارزش یک امر قدسی فراتر از امور عادی و مادی است و همچون دیگر امور مقدس و معنوی تناسب بیشتری با بعد اصیل انسان پیدا می‌کند. شاید به همین دلیل باشد که در تعالیم اسلامی بر مسئولیت والدین در برابر فرزندان و تقدس و ارزش معنوی آن بسیار تأکید شده است و والدین را به محبت کردن و مورد رحمت و لطف خویش قرار دادن فرزندان توصیه می‌کند. امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «خدا بنده ای را که فرزند خود را بسیار دوست می‌دارد، مورد رحمت خویش قرار می‌دهد.» (محمّد محمّدى رى شهرى، میزان الحکمه،۱۳۷۹، ج ۱۰، ص ۶۹۹، حدیث ۳۲۳۲۳)

پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود: «نگاه محبت آمیز پدر به صورت فرزند عبادت است.» و یا در جای دیگر فرمود: «هر بوسه ای که والدین نثار فرزند می‌کنند درجه ای مثبت به دست می آورند.»

در مقابل، کسانی که فرزند را به عنوان امری مزاحم زندگی می دانند و نگرش منفی به فرزند دارند هرگز نمی توانند با روش محبت آمیزی ـ که یکی از نیازهای اساسی نیاز به محبت است ـ با فرزند خود برخورد کنند، چه رسد به اینکه بخواهند رابطه مؤثر و مطلوب با وی داشته باشند.( حسین نورى طبرسى، مستدرک الوسایل، ۱۹۸۸م، باب ۲۴ و ۳۸۹٫)

به طور کلی، آنچه در ارتباط بین فردی نقش عمده ای ایفا می‌کند و می‌تواند تسهیل کننده تأثیرگذاری مطلوب والدین نسبت به فرزند باشد، نگرش مثبت والدین نسبت به فرزند است; بدین معنا که به فرزند به عنوان هدیه و امانت الهی و حتی به صرف انسان بودن باید ارج نهاد و بدون توجه به مشکلات و رفتارهای ناهنجار وی، او را به عنوان انسانی که دارای همه گونه توانایی و قابلیت های بالقوه است نگریست و توجه کرد. با این نوع نگرش می توان به او امکان داد تا آنچه هست باشد و احساسات واقعی خویش را بیان و ابراز کند. در حقیقت، نگرش مثبت شامل یک نوع عشق و علاقه انسانی به فرزند است; عشق توأم با احترام.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...