هر سیستم مالیاتی دارای اهداف متعددی می‌باشد

۱)جمع‌ آوری پول برای خرج های عمومی

۲)پیش برد اثربخشی اقتصادی (رشد و بهره دهی) از طریق جمع‌ آوری این پول از راهی که اختلال ها را کمینه می‌کند-تفاوت در اختصاص منابع بر اثر مالیات و آنچه که بدون مالیات اتفاق می افتاد. این مسئله موارد ذیل را در برمی گیرد:

●مالیات بندی بر چیزهای بد مانند آلودگی بجای چیزهای خوب مانند کار و پس انداز

●وقتی چیزهای خوب را می بایست مالیات بندی کرد٬ بر چیزهایی که چسبانتر و کمتر قابل تغییرند مالیت بیشتری تعلق گیرد

۳)سوم پیشبرد عدالت از طریق مالیات بر درآمد پیش رونده می‌باشد و تعلق مالیات کمتر بر چیزهایی که مصرف بیشتر توسط افراد تنگدست دارند و تعلق مالیات بیشتر بر چیزهایی که مصرف بیشتر توسط پولداران دارند.

برخورد سنتی با طراحی مالیات توسط اقتصاد دانان بر سه هدف تمرکز می شود و فرض می‌کند که مودیان مالیاتی کاملا تمکین می‌کنند. ولیکن در فضای نگرانی در باره گریز از مالیات مهم است که هدف دیگیری را شناسایی کنیم.

۴)کاهش موقعیت برای عدم تمکین از طریق پرهیز و قصور. تا حدی این مورد با هدف کارایی پوشش داده می شود زیرا که پرهیز غالبا وقتی بروز می‌کند که اجسام یکسان با نرخ های متفاوت مالیات بندی می‌شوند که ایجاد تحریف می کند-ولیکن این هدف ما را به سوی سیستم مالیاتی ثابت تری سوق می‌دهد که می‌تواند از سه هدف به تنهایی پدیدار گردد. نظریه طراحی مالیاتی به ما یاری می‌دهد تا درک کنیم چگونه می توان سیستم مالیاتی را طراحی بهینه کرد که ‌به این اهداف دست یافته شود.(الف ،۲۰۱۳)

همراه این سیستم بهینه درجاتی از پیچیدگی بروز می‌کند. نکته اساسی این است که درجه ای از پیچیدگی نتیجه اجتناب ناپذیر هر سیستم مالیاتی ای می‌باشد که هدف آن جمع‌ آوری پول٬ تقسیم بندی درآمد و انجام آن با کمترین تحریف می‌باشد. هر سیستم مالیاتی غالبا طراحی ای دارد که بهترین نیست. این مسئله لزوماً در ارتباط با پیچیدگی زیادی نیست و ممکن است تنها مسئله نرخ های غلط مالیاتی باشد. برای مثال نرخ مالیات بر برخی چیزهای بد ممکن است خیلی پایین و نرخ بر برخی چیزهای خوب در نتیجه بالا باشد.توازن مجدد سیستم ممکن است پیچیدگی آن را کم نکند که بر اساس تعداد موارد مختلفی می‌باشد که با نرخ های مختلف مالیت بندی می‌شوند.(همان منبع )

ولیکن سیستم های مالیاتی غالبا به تعداد بیش از اندازه ای نرخ های مالیاتی / یا کاهش و آسانسازی مالیاتی منتهی می‌شوند در حالی که سیاستمداران اهداف دیگری را در نظر دارند که با گذشت دوران پابرجا می ماند. در نتیجه نیاز به اصلاحات دوره ای می‌باشد.

مسئله مهم آن است که در اندازه گیری پیچیدگی منظور مقدار مطلق آن یا تمایز پیچیدگی اساسی از پیچیدگی غیر ملزوم می‌باشد. برای اندازه گیری پیچیدگی غیر ملزوم ابتدا می بایست سوال شود که هدف سیاست‌گذاری پشت ابزار مالیاتی فوق چه بوده است و اینکه آیا سیستم نرخ های حاصله بخوبی طراحی شده است که به آن ابزار دست یافته شود یا نه؟ بعلاوه مهم خواهد بود تا بپذیریم که اهداف سیاستگذاریها می‌توانند در طول زمان تغییر کنند. برای مثال هنگامی که مالیات بر اتوموبیل ابتدا ارائه شد هدف جمع‌ آوری پول بود. ولیکن در طول زمان تملک اتوموبیل یک ضرورت شد بجای یک چیز لوکس و به طور نسبی غیر حساس به قیمت گردیده بود. مالیات بندی تملک اتوموبیل از نظر جمع‌ آوری پول بسیار بجا بود که تحریف را کمینه می‌کند و متناسب است با مالیات بندی کالاهایی که تقاضای آن ها انعطاف پذیر نیست. و لیکن اخیراً مالیات بر اتوموبیل به ‌عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف محیط زیستی منظور شده است و نرخ آن بر اساس استانداردهای مصرف سوخت متمایز شده است. ‌بنابرین‏ می توان گفت که پیچیدگی کلی مالیات بر اتوموبیل افزایش یافته است. اگرچه تغییر در هدف سیاست‌گذاری را می توان دلیل افزایش پیچیدگی اساسی محسوب کرد و تغییری در پیچیدگی غیر ملزوم دیده نمی شود.(الف ،۲۰۱۳)

ب)پیچیدگی کارکردی[۸]

دومین خصوصیت یک سیستم مالیاتی پیچیدگی کارکردی آن است که منعکس کننده سهولت/یا پر هزینگی آن برای یک مودیان مالیاتی قابل اعتماد در پیروی از سیستم مالیاتی جهت اطلاعات٬ تکمیل فرم و مستلزمات و واجبات پرداختی می‌باشد. مهم است که بپذیریم که در حالی که مخارج چنینی بسیارند همگی به دلیل پیچیدگی نیستند. برای مثال برای مودیان مالیاتی ای که مشکلات جریان پولی دارند می‌تواند مخارجی برای انجام مسئولیت های پرداختی وجود داسشته باشد. مخارج اجتناب ناپذیر ثابتی بر حسب زمان و پول برای پر کردن فرم های مالیاتی وجود دارد و وابسته به پیچیدگی مالیاتی نمی باشد. ولیکن جنبه هایی وجود دارند که به پیچیدگی مربوط می‌شوند و آن سهولت فراهم آوری نقشه ای از کلیه تراکنش هایی که آن ها انجام می‌دهند و شرایطی است که برای این تراکنش ها قائلند و آن ها را چگونه در طبقه بندی استفاده شده توسط سیستم مالیاتی قرار می‌دهند و زبانی که این موارد توسط آن توصیف می‌شوند. تا حدودی این جنبه مربوط به پیچیدگی در طراحی مالیات می‌باشد که در بالا به آن اشاره شد. در صورت ثابت بودن شرایط دیگر٬ هر چه تمایز بین گروه تراکنش های مختلف و نرخ مالیاتی جلب شده به آن ها بیشتر باشد مخارج تکمیل فرم های مالیاتی می‌تواند بیشتر باشد. ولیکن پیچیدگی تمکین می‌تواند بدلایل دیگر بوقوع پیوندد.

۱)اول اینکه برازش بین شرایطی که مودیان مالیاتی کارهایش را انجام می‌دهد و روشی که سیستم مالیاتی با تراکنش های مختلف برخورد می‌کند می‌تواند پایین باشد. سیستم مالیاتی می‌تواند مواردی را به ‌عنوان تراکنش های متمایز قلمداد کند در حالی که مودیان مالیاتی آن ها را یکسان تلقی کند یا بلعکس.

۲)زبان به کار رفته برای تعریف تراکنش ها می‌تواند برای درک مودیان مالیاتی مشکل باشد. تمایل قابل قبولی توسط اداره مالیات و گمرک وجود دارد که قوانین مالیاتی و راهنمای آن را درزبانی بنویسند که ابهام قانونی را کمینه کرده و امکان چیرگی توسط چالش های وکلا و دادگاه ها را فراهم آورد.

ولیکن این می‌تواند ظاهری بوده و ممکن است در زبانی که افراد کارهایشان را توصیف می‌کنند یا می فهمند نباشد. راه های بهتری برای ترکیب هر دو هدف امکان پذیر است مانند استفاده از اصطلاحات محکم قانونی و در عین حال فراهم آوری مباحث در زبانی ساده تر که می‌تواند در بیشتر موارد دقت را رعایت نماید.

۳)عدم یکپارچگی در قوانین مالیاتی/راهنما. برای مثال ۵۶ تعریف مختلف برای کودک در کد مالیاتی آورده شده است.

۴)مودیان مالیاتی ممکن است بخوبی دلیل پشت مراحل مختلفی را که برای تکمیل فرم ها باید طی کنند

درک نکنند. می توان پیچیدگی را با قرار دادن موقعیت هایی برای پاسخ به یک سوال و پر نکردن بخش هایی که به آن ها مربوط نمی شود کاهش داد. در حالی که این عوامل می‌توانند به پیچیدگی کارکردی بیافزایند در طول زمان می‌توانند کاسته شوند چون مودیان مالیاتی با سیستم و اصطلاحات آن آشناتر می‌شوند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...