پایان نامه -تحقیق-مقاله – ۲-۳- تاریخچه هوش هیجانی : – 1 |
هیجان معطوف به شناخت: [۳]یکی شدن احساسات و دانش هیجانی در تصمیم گیری و حل مشکلات (پالمر و استوف، ۲۰۰۱).
شناخت و ابراز هیجانی در درون خود:[۴] توانایی شناخت احساسات و حالات هیجانی خود، و توانایی ابراز احساسات خود با دیگران (پالمر و استوف، ۲۰۰۱).
مدیریت هیجانات: [۵] توانایی مدیریت کردن هیجانات مثبت و منفی در درون خود و دیگران (پالمر و استوف، ۲۰۰۱).
کنترل هیجانات:[۶]توانایی کنترل مؤثر حالات هیجانی قوی مثل عصبانیت، استرس، اضطراب و ناامیدی (عباس زادگان، ۱۳۸۴).
هوش غیر شناختی: توانایی درک خود و دیگران، ارتباط با مردم و سازگاری فرد با محیط پیرامون خویش (بار – آن، ۱۹۹۷).
تعارض: «شرایطی که در آن، مسائل مورد توجه دو طرف، ناسازگار و ناهماهنگ به نظر برسد (عباس زادگان، ۱۳۸۴).
مدیریت تعارض: مدیریتی که بتواند در شرایطی که تعارض وجود دارد به بهترین شکل، سازمان را اداره کند و بین آن ها تعادل ایجاد نماید (مشبکی، ۱۳۸۰).
تعارض سازمانی: «تعارض منافع، ارزشها و اهداف میان گروه ها درون هر سازمان است» (عباس زادگان، ۱۳۸۴).
تعارض نقش: وضعیتی که در آن از شخص انتظار میرود و یا چند نقش را ایفا کند که یا با هم تضاد دارند یا در رقابت هستند» (عباس زادگان، ۱۳۸۴).
فصل دوم:
مبانی نظری و پیشینه پژوهش
۲-۱- هوش:
هوش یکی از جذابترین و جالب توجهترین فرآیندهای روانی است که جلوههای آن در موجودات مختلف به میزان متفاوت مشاهده می شود. کلمه هوش تحت عنوان عقل و خرد[۷] از دیرباز در مباحث فلسفی و ادیان مختلف به کار رفته است اما مطالعه آن به شکل علمی از اوایل قرن بیستم آغاز شده است. وقتی روانشناسان شروع به نوشتن و تفکر در مورد هوش کردند ابتدا بیشتر روی جنبه های شناختی آن مانند حافظه و حل مسئله متمرکز شده بودند. (استرنبرگ[۸] و همکاران، ۲۰۰۲، ص ۳۱۱)
یکی از قدیمیترین تعاریف توسط بینه و سیمون [۹](۱۹۱۶) به صورت زیر مطرح شده است:
«قضاوت و به عبارت دیگر عقل سلیم،[۱۰] شعور عملی، ابتکار، استعداد انطباق خود با موقعیتهای مختلف، به خوبی درک کردن، به خوبی استدلال کردن. این ها فعالیتهای اساسی هوش به شمار میروند (نقل از مارنات، ترجمه پاشا شریفی و نیک خو، ۱۳۷۹). یکی دیگر از تعاریفی که بیشتر مورد استفاده قرار گرفته تعریف مطرح شده توسط وکسلر[۱۱](۱۹۵۸) میباشد. او هوش را یک مفهوم کلی تلقی میکرد که شامل توانایی های فرد برای اقدام هدفمندانه، تفکر منطقی و برخورد مؤثر با محیط است. او تأکید داشت که هوش کلی را نمی توان با توانایی هوشمندانه معادل دانست، بلکه باید آن را به عنوان جلوههای آشکار شخصیت تلقی نمود. لذا از نظر وکسلر هوش می تواند اجتماعی، عملی یا انتزاعی باشد اما نمی توان آن را مستقل از جنبه های غیر ذهنی [۱۲] مانند ابتکار، سایق، علایق یا نیاز به پیشرفت اندازه گیری کرد. (مارنات، ۱۳۷۹).
۲-۲- هیجان:
در فرهنگ لغت آکسفورد[۱۳] (۱۹۹۲) معنای لغوی هیجان این گونه آمده: هر تحریک یا اغتشاش در ذهن، احساس، عاطفه، هر حالت ذهنی قدرتمند یا تهییج شده. در اینجا هیجان برای اشاره به یک احساس، فکر، حالت، روانی و بیولوژیکی مختص آن و دامنهای از تمایلات شخصی برای عمل کردن به کار میرود) پارسا، ۱۳۸۰ ضمیمه الف).
اکبر زاده (۱۳۸۳، ص ۶۴) هیجان را شامل ۴ جزء اصلی میداند:
-
- جزء بیانی یا حرکتی که عبارت از توانایی بیان هیجان از طریق حالتهای صورت، حرکات بدن و تن صدا و محتوای آن.
-
- تشخیص و بازشناسی آگاهانه ما از هیجانها، یا آنچه اغلب احساس میکنیم. حالتهای احساسی نتیجه آگاهی ما از علائمی است که از سیستم اعصاب مرکزی میآیاد (مثلاً ضربان قلب، تغییرات عصبی شیمیایی در بدن ما و …).
-
- جزء سوم هیجان عبارت است از تنظیم هیجانها- انجام بعضی از اعمال مخصوص نتیجه
-
- مستقیم تجربه هیجانهااست به طور مثال خشم معمولاً با اعمال تندی مانند ضربه زدن و برخورد داشتن همراه است که این اعمال با افزایش سن در رشد و پختگی عصبی – شناختی بیشتر قابل کنترل است که البته نقش تفاوتهای فردی را نباید نادیده گرفت.
- آخرین جزء هیجان عبارت است از توانایی تشخیص هیجانها در دیگران، از طریق پردازش حالتهای چهره و بدن و تن صدا که این توانایی در زمان نوزادی و کودکی رشد مییابد.
۲-۳- تاریخچه هوش هیجانی :
شاید دقیقتر بتوان گفت بحث مربوط به هوش هیجانی از ۲۰۰۰ سال قبل شروع شد. زمانی که افلاطون نوشت تمام یادگیریها یک مبنای هیجانی دارند (فریمن[۱۴]، ۲۰۰۳). از آن زمان دانشمندان و فیلسوفان روی این موضوع کار کرده اند تا اهمیت احساسات و هیجانات را اثبات یا رد کنند. گرچه در بخش عمدهای از این تاریخچه ۲۰۰۰ساله گاهی عقیده رایج این بود که احساسات، مزاحم تصمیم گیری و تمرکز ما میشوند، اما در سه دهه گذشته، تحقیقاتی نقطه مقابل این طرز فکر قرار گرفتهاند، از جمله ابراهام مزلو [۱۵] (۱۹۵۰) در مورد اینکه افراد چگونه قادر به تقویت نیروهای ذهنی و جسمی – روانی و هیجانی خود هستند مطالبی ارائه کرد. کار او جرقهای بود به جنبش نیروهای بالقوه انسانی[۱۶]، که از زمان رنسانس بزرگترین تجلیل از انسان گرایی محسوب می شود. در دهه هفتاد و هشتاد تحقیقات جدیدی انجام شد که به وسیله آن ها هم هوش و هم هیجانات تعریف شدند (فرقدانی، ۱۳۸۳).
گرچه برخی به نادرست ادعا میکنند که اولین کسانی بوده اند که موضوع هوش هیجانی را مطرح کرده اند ولی لازم است به فعالیتهای علمی چارلز داروین توجه نمائیم زیرا وی موضوع هوش هیجانی را برای اولین بار در ۱۸۳۷ مطرح کرد و در سال ۱۸۷۲ اولین اثر خود را در این زمینه منتشر نمود. وی سالها قبل از ظهور روش شناسی آماری [۱۷] و بدون بهره گیری از رایانههای سریع امروزی اثبات کرد که ابراز عواطف در رفتار سازگارانه افراد نقش اساسی ایفا می کند و این یافته به عنوان یک اصل مهم هوش هیجانی تا به امروز مورد قبول صاحب نظران بوده است (سیاروچی و همکاران. ترجمه نوری و نصیری، ۱۳۸۳، ص ۲۳).
ریشه های قدیمیتر اصطلاح هوشی هیجانی را میتوان در مفهوم هوش اجتماعی ثراندایک (۱۹۲۰) یافت که آن را به عنوان توانایی درک دیگران و رفتار عاقلانه در ارتباطات انسانی تعریف کردهاست (به نقل از فت و هاو، ۲۰۰۳).ریشه های جدیدتر این سازه در کار گاردنر (۱۹۸۳) بخصوص در مفاهیم هوش میان فردی و بین فردی او قرار دارد (فت و هاو، ۲۰۰۳). وی در ابتدا هفت نوع هوش را مطرح نمود که عبارتند از هوش کلامی، موسیقی، منطقی، جنبشی، فضایی، بین فردی و میان فردی.
وی بعداً ابعاد وجودی و طبیعتگرا را نیز به این طبقه بندی افزود. (فارنهایم و پتریدز،[۱۸] ۲۰۰۱، ص ۳۱۲). تعریف وی از هوش میان فردی چنین است: توانای درک و فهم دیگران و اینکه چه چیز آن ها را برمیانگیزد، چگونه فعالیت میکنند و چگونه در انجام امور با دیگران همکاری مینمایند. وی هوش درون فردی را طراحی نموده و ساخت مدلی دقیق و حقیقی از خود و توانایی استفاده از آن برای انجام فعالیتهای مؤثر در زندگی معرفی می کند (گرین اسپین ۱۹۸۹، [۱۹] لیون ،[۲۰] ۱۹۹۶، به نقل از فارنهایم و پترایدز، ۲۰۰۱، ص۳۱۷).
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1401-10-01] [ 06:26:00 ب.ظ ]
|