استفاده محدود از برجسته ساختن و خط کشیدن ‌به این علت مورد تأکید اکثر صاحب‌نظران است که خط کشیدن زیر اکثر مطالب و یا برجسته ساختن بیشتر قسمت‌های یک متن موجب می‌شود تمام این مطالب از لحاظ درجه اهمیت یکسان فرض شوند در حالی که هدف از این راهبرد متمایز ساختن نکات مهم است. برجسته ساختن و خط کشیدن بیشتر مطالب، نکات مهم و کم اهمیت را هم سطح می‌سازد (سیف، ۱۳۹۰).

۲ـ۳ـ۱ـ۲ ـ راهبرد بسط و گسترش معنایی

گرچه راهبردهای تکرار و مرور یادگیرندگان را در انتخاب و کسب اطلاعات و دانش‌های مورد نیاز کمک می‌کنند، اما این ها به تنهایی برای یادگیری مطالب، بویژه موضوعات معنی‌دار، کافی نیستند، دمبو (۱۹۹۴) در این باره گفته است: «راهبردهای تکرار و مرور نقش زیادی در یادگیری ایفا نمی‌کنند. آن ها بر توجه و رمزگردانی اطلاعات در نظام خبرپردازی کمک می‌کنند اما یادگیرنده را در ساختن معنا از اطلاعات و ربط‌دادن اطلاعات جدید با آنچه قبلاً آموخته شده یاری نمی‌دهند. به همین علت است که راهبردهای تکرار و مرور برای انتقال درست اطلاعات به حافظه درازمدت کافی نیست» (نقل از مصرآبادی، ۱۳۸۰).

‌بنابرین‏ یادگیرندگان به راهبردهای دیگری بجز تکرار و مرور نیاز دارند تا آنان را در ربط دادن اطلاعات تازه با اطلاعات قبلاً آموخته شده یاری دهند. راهبرد بسط یا گسترش معنایی ‌به این منظور به کار می رود.

گسترش معنایی عبارت است از ایجاد ارتباط ذهنی بین مطالبی که باید آموخته شود با دانش موجود، یا افزایش درک و فهم به وسیله تغییر شیوه نگرشی به مطالب در ارتباط با دیگر مواد. به گفته وار و داوینگ[۲۰] (۱۹۹۵) راهبردهای بسط یا تفسیری راهبردهایی هستند که با خلق پیوندهایی، به مطالب حفظ کردنی معنا می‌بخشند. بسط دهی غالباً به صورت خود به خودی انجام می‌گیرد و هنگامی که با مطلبی درباره یک موضوع مواجه می‌شویم بلافاصله دانش قبلی‌مان یا طرحواره آن موضوع در ذهن ما فعال می‌شود.

ولفولک[۲۱] (۱۹۹۵) می‌گوید، مطالبی که بسط داده می‌شوند، در یادگیری اولیه سریعتر آموخته می‌شوند و دیرتر فراموش می‌شوند و نیز از آنجا که بسط موجب ارتباط‌هایی بین دانش جدید با دانش موجود می‌شود و با قطعه‌های زیادی از اطلاعات قبلی ارتباط و پیوند پیدا می‌کند، هنگام تلاش برای یادآوری، کلیدهای زیادی برای بازیابی در اختیار فرد قرار می‌دهد و لذا گسترش معنایی در تسهیل بازیابی مطالب نیز مؤثر است (مک کرمیک[۲۲]، ۲۰۰۳).

راهبردهای بسط، اطلاعاتی ‌در مورد مجموعه‌ای از ارتباط‌هایی که از لحاظ بیرونی تعریف شده‌اند، ارائه می‌دهند. امکان اینکه بین بسط پیچیده و ساده تمایز قائل شویم وجود دارد. بسط ساده ‌در مورد موضوعات ساده به کار می‌رود و ارتباط‌هایی را بین اجزاء در موضوعات یادگیری برقرار می‌کند. بسط پیچیده که ‌در مورد موضوعات پیچیده به کار می‌رود ارتباطی را بین اطلاعات موجود در موضوعات و دانش قبلی برقرار می‌کند ( جانسن[۲۳]، ۲۰۰۲).

روش‌ها و تاکتیک‌های بسط و گسترش معنایی که هم برای تکالیف ساده و هم برای تکالیف پیچیده به کار می‌رود نیز خود دارای روش ها و تاکتیک های مختلفی می‌باشد:

الف) روش ها و تاکتیک‌های بسط و گسترش معنایی ویژه تکالیف ساده و پایه:

۱ ـ استفاده از واسطه‌ها: یکی از راه‌های تبدیل مطالب غیرمعنی‌دار به مطالب معنی‌دار استفاده از واسطه یا میانجی‌هاست. از طریق واسطه‌ می‌توان بین مطالب و مواد غیر مرتبط، روابط معنی‌دار برقرار کرد. پژوهش‌های مربوط به یادگیری جفت‌های متداعی اثربخشی واسطه را به اثبات رسانیده است. در این نوع پژوهش به آزمودنی جفت‌های کلماتی مانند شانه ـ لیوان، پا ـ صندلی و چکش ـ ساعت داده می‌شود. به کلمات اول جفت‌ها محرک، و به دومین کلمات آن ها پاسخ می‌گویند. آزمودنی باید با دیدن یا شنیدن کلمه اول (محرک)، به آن پاسخ بدهند (کلمه دوم را به یادآورد). در این نوع یادگیری برای معنی‌دار کردن جفت‌های کلمات، از طریق واسطه‌های ذهنی بین دو کلمه ارتباط برقرار می‌شود، مثلاً «شانه در لیوان است» یا «او پایش را بر روی صندلی گذاشت» (سیف، ۱۳۹۰).

۲ـ تصویرسازی ذهنی : منظور از تصویرسازی ذهنی یعنی برقراری ارتباط معنی‌دار بین مطالب از طریق ایجاد یک رابطه ذهنی بین آن ها است. واینساین و هیوم (۱۹۹۸) مثال زیر را برای آن ذکر کرده‌اند؛

«اگر بخواهید به خاطر بسپارید که گوجه فرنگی از میوه‌جات است، می‌توانید یک تصویر ذهنی برای خود بسازید، مثلاً یک ظرف پر از میوه های مختلف که گوجه‌فرنگی نیز در میان آن ها است. یا اینکه مجسم کنید مشغول خوردن از داخل یک ظرف میوه هستید که در میان آن ها گوجه فرهنگی نیز دیده می‌شود. این کار به شما کمک خواهد کرد تا به آنچه قصد یادگیریش را دارید معنی بدهید و آن را با اطلاعات قبلاً آموخته شده خود مربوط بسازید.» (نقل از سیف، ۱۳۹۰).

معمولاً اگر اطلاعات با بهره گرفتن از تصور کردن یا تصویر ذهنی حتی تصاویر غیرواقعی و عجیب و غریب همراه باشند بخوبی به حافظه سپرده می‌شوند و به راحتی هم یادآوری می‌شوند. شواهد حاکی از این است که کار کرد مربوط به توانایی رمزگردانی کلامی و بصری به طور جداگانه در دو ‌نیم‌کره مغز صورت می‌گیرد. گفتار عمدتاًً در ‌نیم‌کره چپ و تصویرسازی در ‌نیم‌کره راست مغز انسان سازمان داده می‌شوند. پس یک دستگاه دوگانه برای بازنمایی اطلاعات در مغز عمل می‌کند. دستگاه تصویرسازی ذهنی در پردازش اطلاعات عینی و فضایی بهتر عمل می‌کند و دستگاه کلامی در پردازش اطلاعات انتزاعی و زنجیره‌ای بهتر عمل می‌کند. این دو دستگاه کاملاً به هم مرتبط هستند و اگر بتوانیم مطالب کلامی را به صورت‌های تصویری و صورت‌های تصویری را به عنوان‌های کلامی پیوند دهیم، معمولاً بهتر می‌توانیم اطلاعات را بازیابی کنیم.

استفاده از واژه های عینی و محسوس به تصویرسازی ذهنی کمک می‌کند. پاویو[۲۴] (۱۹۶۹) ‌به این فرضیه را مطرح ساخت که واژه هایی چون اسب و خانه هم رمزهای ادراکی و هم رمزهای کلامی تولید می‌کند از این رو یادگیری واژه های عینی و اسم‌های ذات ساده‌تر است (نقل از مصرآبادی ۱۳۸۰).

۳ـ روش مکان‌ها: یکی دیگر از راه‌های بسط معنایی روش مکان‌ها نام دارد. روش مکان‌ها یک روش قدیمی برای حفظ کردن اطلاعات است. یادگیرنده هنگام یادگیری و یادآوری مطالب، مکان اشیاء را در ذهن خود مجسم می‌کند. برای استفاده از این روش، یادگیرنده ابتدا به ترتیب، موقعیت یا مکان اشیاء را می‌آموزد؛ یعنی نقشه آن ها را به خاطر می‌سپارد، و به هنگام یادآوری، با طی این مراحل ذهنی به ترتیب آن ها را به یاد می‌آورد (سیف، ۱۳۹۰).

پژوهش‌هایی که ‌در مورد روش مکان‌ها انجام گرفته نشان می‌دهد که این روش در به خاطر سپاری گستره وسیعی از اطلاعات مفید است. تصویر ذهنی و روش مکان‌ها به دو دلیل اثربخش هستند: اول این که آن ها فراگیران را به سازمان‌دهی اطلاعات جدید وا می‌دارند. دوم این که آن ها را به گسترش ذهنی اطلاعات جدید تشویق می‌کنند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...