۷٫۴٫۲٫۲٫ تهدید برای امنیت غذایی
در طول جنگ، کیفیت موادغذایی در دسترس میتواند بدتر شود و خانواده ها احتمالاً نمیدانند چطور یا قادر نیستند یک رژیم غذایی متعادل مخصوصاً برای کوچکترین اعضای خانوادهشان را حفظ کنند. بههمین دلیل است که دولتها و آژانسهای امدادی باید اطمینان دهند که منابع غذایی موجود غلظت بالایی از انرژی و موادمغذی را دارد.
کمکهای غذایی نباید بهتنهایی به عنوان یک راهحلی درنظر گرفته شود بلکه باید قسمتی از یک راهبرد گستردهتر باشد که یک تغذیه خوبی را ایجاد کرده و سلامت عمومی را بهبود بخشد. در سودان به خانواده هایی که غذا داده میشود همچنین حمایت برای کشاورزی، دام، شیلات موردحمایت قرار میگیرند. هدف اصلی کمکهای غذایی باید تأمین نیازهای اصلی غذایی خانواده ها باشد. در بسیاری از موقعیتها، سازمانها مسئله تغذیه کودکان را به طور جداگانه از کل خانواده بررسی کردهاند و برنامه های تغذیه خاص برای کودکان را بدون درنظر گرفتن سایر روشهای مؤثرتر برای بهبود وضعیت تغذیه کودکان ایجاد کردهاند مانند بهبود کلی امنیت غذایی خانواده ها و مراقبتهای عمومی.۱۴۰ در هر موردی نظرسنجیهایWHO حاکی از این است که کمتر از ۵۰% مادران، کودکان مبتلا به سوءتغذیه را به مراکز میآورند. بعضی خانواده ها در مورد استفاده از این مراکز احساس شرم میکنند. مادران احتمالاً زنان، امکانات عمومی و منابعآب ندارند. آن ها میتوانند به طور واقعی شیوع بیماری را افزایش دهند.
برنامه غذایی جهان(WFP) قصد دارد به زنان کنترل بیشتری روی کمک غذایی بدهد و آن ها را برای شرکت در طراحی، اجرا و کنترل سیستمهای توزیع غذایی تشویق کند. ۱۴۱در سودان که در حدود ۳میلیون نفر کمک غذایی دریافت میکنند، WFP و شرکای NGO تلاش میکنند تا اطمینان دهند که زنان نقش مهمتری در تخصیص و توزیع غذا دارند. زنان انتخاب میشوند – تا در کمیتهامداد که تصمیم میگیرد در سطح جامعه چطور و به چه کسانی غذا توزیع شود – شرکت کنند. برای بسیاری از زنان این اولین فرصت است که در تصمیمگیری مشارکت کنند.۱۴۲ برنامه دیگری در اردوگاههای آوارگان سودان به زنان در مورد بهداشت و سلامت خانواده و استفاده مفید از جیره آموزش میدهد و آن ها را برای مشارکتدادن دیگران تشویق میکند.
WFP اعلام کردهاست که زنان کمتر در مشکلات سیاسی محلی که میتواند توزیع کمکها را تحتتأثیر قرار دهد، درگیر میشوند و بیشتر به نیازهای فوری خانواده ها اهمیت میدهند. در مقابل آن، مردان تمایل به کنترل ساختارهای اداری جامعه دارند، با وجود این کمکهای داده شده به مردان احتمالاً به زنان و کودکان نمیرسد. چیز بدتر اینکه، مردان احتمالاً منابعغذایی را برای سلاح تجارت میکنند. چنین تلاشهایی میتواند به هر حال موجب مقاومت مردان شود. در افغانستان، WFP از ۳۵۰ نانوای زن حمایت کرد که نان برای تقریباً ۷۰۰۰ خانواده با سرپرست بیوه زنان جنگ فراهم میکردند این پروژه در ژوئن سال ۲۰۰۰ توسط مقامات طالبان بسته شد که به کار کردن زنان بیرون از خانه اعتراض میکردند.۱۴۳
حتی وقتی جنگ تمام میشود برای بازگشت به رژیمهای غذایی طبیعی زمان زیادی احتیاج میباشد. برای مثال، در موزامبیک، تعدادی از زوجهای جوان بعد از برگشتن از اردوی پناهندگی نمی دانستند چطور غذاها را آماده کنند به جز ذرت، لوبیا و روغن که برای آن ها به عنوان جیره توزیع شده بود.۱۴۴ آن ها با غذاهای سنتی یا شیوه های تغذیه آشنا نبودند و نمیدانستند وقتی غذاهای مکمل را برای تغذیه با شیرمادر نوزادانشان معرفی میکنند کدام غذای مرسوم را استفاده کنند و در شرایطی که والدین یا پدربزرگ و مادربزرگ ها از بین رفته بودند کسی نبود که به آن ها آموزش دهد.
۳٫۲٫ مقابله با تأثیرات جنگ در کودکان و نوجوانان
تأثیرات جنگ روی زندگی کودکان منفی بوده و در کنار اینکه سبب کشته و زخمی شدن و قطع اعضای بدن کودکان شده، همچنین کودکان را از دسترسی به حقوق اساسیشان، از جمله آموزش و پرورش و مراقبتهای کافی بهداشتی محروم کرده و موجب فقر و آسیبپذیری بیشتر در میان کودکان شده است.
اهمیت آسیبدیدگی کودکان بهحدی است که عدمتوجه به این مسائل میتواند باعث سلب حضانت والدین شود. بنابرین کودک بیشتر از این منظر در حقوق بشردوستانه مورد توجه است که نه تنها نباید نسبت به او تعرضی صورت گیرد بلکه باید حمایت ویژهای از او صورت گیرد
در کنار آسیبدیدگی طبیعی و ناشی از سن، به ویژه در دوران رشد روانی قبل از ۱۵سالگی، بعضی از شرایط این آسیبدیدگی را مضاعف میکند مانند جنگ، طوفان، زلزله و بسیاری از موارد طبیعی و غیرطبیعی که این آسیبپذیری را از بالقوه بودن به بالفعل تبدیل میکند و بههمین دلیل اکثر کشورهای دنیا در این موارد قوانین حمایتی را برای کودکان پیشبینی کردهاند. از اینرو بررسی راههای مقابله با این تأثیرات از اهمیت زیادی برخوردار است.
۱٫۳٫۲٫کودکان
همه کودکان تحتتأثیر جنگ قرار میگیرند اما نه به یک روش مشابه یا به اندازه یکسان. توانایی یک بچه برای مقابله و بیتردید انطباق با شرایط نامطلوب بستگی به مجموعهای از عوامل دارد مانند سن، مرحله رشد، جنسیت، شخصیت، سوابق فرهنگی، تجربه، انعطاف پذیری، دسترسی به حمایت اجتماعی و نوع و تعداد وقایع خشونتآمیز در زندگی کودکان. روشی که کودکان با تأثیرات درگیری مقابله میکنند احتمالاً توسط سیستم غالب باور فرهنگی تحتتأثیر قرار میگیرد.
روشی که کودکان اضطراب و افسردگی را نشان میدهند احتمالاً در طول دوره رشدشان تغییر میکند. توانایی دانش آموزان کوچکتر برای تمرکز و یادگیری احتمالاً به طور نامطلوبی تحت تأثیر قرار میگیرد مخصوصاً وقتی با سوءتغذیه و محیطهای نامساعد یادگیری ترکیب میشود کودکان کوچک احتمالاً بیش ازحد به مراقبان وابسته هستند در حالی که نوجوانان احتمالاً رفتار ضداجتماعی، گرایش به خودکشی یا اختلالات غذاخوردن را نشان میدهند.
قرار گرفتن درمعرض جنگ همچنین به درونیسازی فرهنگ خشونت یک بچه کمک میکند. کودکان مراقبان بزرگسال را سرمشق خود قرار میدهند بنابرین وقتی آن ها شاهد موقعیتهایی هستند که در آن اضطراب و آسیب پذیری والدینشان نشان داده میشود آن ها مستعد نگرانی و تشویش بیشتری هستند. کودکان همچنین میتوانند مشکل درک نامنظم با نگرش استبدادی یا بیش ازحد حمایتی نسبت به بزرگسالان داشتهباشند.
[پنجشنبه 1401-10-01] [ 06:31:00 ب.ظ ]
|